تماس با ما پدر علم جغرافیا و کارتوگرافی کيست؟

tafresh news
مرکز اصلی خبر رسانی از تفرش
نويسندگان
جدیدترین مطالب

باس سحاب از او به عنوان بنیان‌گذار دانش نقشه‌نگاری به شیوه نوین در ایران یاد می‌شود. عباس سحاب همچنین بنیان‌گذار موسسه جغرافیایی و کارتوگرافی سحاب است.

به گزارش خبرنگار باشگاه خبرنگاران اراک عباس سحاب در سوم دی ماه ۱۳۰۰ در روستای «فم» تفرش متولد شد. او تنها پسر ابوالقاسم سحاب 

از دانشمندان عصر خود بود که شمار تألیفاتش به بیش از ۷۰ جلد می‌رسد. بنا به گفته اعضا خانوده، در هنگام تولد عباس، پدرش ابوالقاسم سحاب رییس معارف ولایت ثلاث (ملایر، نهاوند، تویسرکان) و مقیم نهاوند بود و در شرایط دشوار زمستان خود را از نهاوند به روستای فم رسانید تا فرزند پسری را که پس از نه دختر نصیب او شده بود و آرزو داشت از وی شخصیت بزرگی بسازد از نزدیک ببیند.

چهارساله بود که به تشویق و راهنمایی پدر به مکتب درس ملاحسین شاهمیری رفت و مدت سه سال نزد این استاد شاگردی کرد. در هفت سالگی برای ادامه تحصیل وارد مدرسه کمالیه شد. سپس برای ادامه تحصیلات متوسطه به مدرسه‌های ابن سینا و علمیه رفت. در این مدارس بود که ذوق و استعداد سرشار وی به جغرافیا نمایان شد و تحت راهنمایی‌های پدر و آموزگاران بیشتر اوقات خود را در تهیه نقشه‌های جغرافیایی گذراند. در همین دوره دبیرستان، اولین نقشه تهران را بعد از شش ماه کار و تلاش به خط لاتین تهیه کرد.

عباس سحاب به دلیل علاقه وافر به دانش جغرافیا در سال ۱۳۱۵ به همراه پدر سنگ بنای نخستین مؤسسه جغرافیایی و کارتوگرافی خصوصی ایران را گذاشت. وی برای تهیه نقشه‌های مناطق گوناگون ایران به بیش از سی هزار شهر و روستا سفر کرد. وی در سال ۱۳۳۴ با همکاری موسسه کلمبوس آلمان، کره جغرافیایی را به خط و زبان فارسی تولید کرد.

عباس سحاب مولف، نقشه نگار و ناشر صدها اطلس و نقشه جغرافیایی از شهرها و استان‌های ایران، کشورهای خاورمیانه، خلیج فارس و دودمان‌های تاریخی ایران است. او با ابداع سبکی نوین در تولید نقشه‌های جغرافیایی به عنوان یکی از نقشه‌نگاران صاحب سبک در دنیا مطرح شد.

مطالعه، پژوهش و گردآوری اسناد تاریخی و جغرافیائی خلیج فارس برای مقابله با سازندگان اسامی جعلی و اثبات حقانیت ایرانیان و اصالت نام این آبراه همیشه ایرانی ازسالهای دهه ۴۰ خورشیدی تا پایان حیات از دغدغه‌های بزرگ استاد سحاب بود. وی با تشکیل نخستین نمایشگاه اسناد تاریخی و جغرافیائی خلیج فارس در سال ۱۳۴۵ و تدوین و انتشار چند مجلد اطلس به زبانهای فارسی، عربی و انگلیسی و شرکت در مجامع علمی داخل و خارج کشور و تشکیل نمایشگاهها در این زمینه اهتمام کرد.

عباس سحاب در ۱۴ فروردین ۱۳۷۹ درگذشت و در قطعه هنرمندان و دانشمندان ایران در گورستان بهشت‌زهرا(تهران) به خاک سپرده شد

[ شنبه 5 مرداد 1392 ] [ 17:40 ] [ alireza parsa ]

در مراسم "همایش ملی هنرهای آیینی ایران" که در مکان فرهنگستان

 هنر تهران و روز

 

سه شنبه 8 اسفند برگزار گردید در بخش پایانی این

 مراسم از استاد محمد میرشکرایی با اهدای لوح های سپاس و هدایایی

 تجلیل به عمل آمد و از 36 سال زحمت و خدمت به میراث فرهنگی کشور

و زبان شناسی بخصوص در زمینه های مردم شناسی و فرهنگ شناسی  

 

 سپاسگزاری و قدردانی گردید.

این مراسم که از ساعت 10 صبح آغاز گردیده بود با سخنرانی و حضور

 برخی مسوولین مربوطه آقایان معلم دامغانی (رئیس فرهنگستان هنر) -

 شهاب پازوکی (دبیر علمی همایش) - علی اکبر فرهنگی ـ بهشتی -

 نماینده بنیاد پروفسور حسابی و بسیاری دیگر از پژوهشگران و

 علاقه مندان ادامه یافت.

همچنین همسر استاد میرشکرایی به نام غزاله پرویزی نیز که در طول

46 سال زندگی مشترک پابه پای ایشان زحمات این خدمات را متحمل شده

 

 بود حضور داشت.

از استاد محمد میرشکرایی که یکی دیگر از مفاخر تفرشی محسوب می شود

 مقالات - پژوهش های بین المللی و کتب بسیاری به نشر درآمده که از

 شاخص ترین آنها می توان به جمع آوری و تهیه مدارک جهت ثبت جهانی

 آیین جشن نوروز اشاره کرد.

در پایان این مراسم پژوهشگر جوان حمیدرضا مسعودی با اهدای یک جلد از

 کتاب نگارش خود به استاد و سپاسگزاری از وی خبر آماده شدن کتاب دیگری

 به نام "تاریخ جامع تفرش" را به حضار اعلام کرد و از استاد درخواست کرد برای

 این کتاب یک پیشگفتار جهت تکمیل بنگارند.

گفتنی است مطالب این کتاب پس از سی دی چندرسانه یی بانک اطلاعات شهرستان

 تفرش که باز محصول همین پژوهشگر می باشد کامل ترین و مستندترین مرجع اطلاعات

 این شهرستان خواهد بود که به صورت تمام رنگی و تمام تصویر آماده به چاپ بوده اما

 همانند بسیاری از آثار فرهنگی و هنری و انتشاراتی که دیگر نگارنده ها و گردآورنده ها

 نیز با مشکل کمبود سرمایه آن دچار هستند در نوبت و آماده به چاپ قرار دارد.

این مراسم در ساعت 19 و 30 با اجرای موسیقی بومی و زنده از گروه آذری به پایان رسید.

[ چهار شنبه 2 مرداد 1392 ] [ 1:6 ] [ alireza parsa ]

به مشهد رفتم و خداى متعال توفيقات زيادى به ما داد. به هر حال به دنبال كار و وظيفه خود رفتم. اگر بنده در زندگى توفيقى داشتم، اعتقادم اين است كه ناشى از همان بّرى «نيكى» است كه به پدر، بلكه به پدر و مادر انجام داده ام

 گروه انقلاب اسلامی «تیتریک»  ؛ آيت اللَّه سيدجواد حسيني خامنه‏اي، از علماي بزرگ، مجتهدان پرهيزگار و روحانيون زاهد روزگار بود.

ولادت سید جواد فرزند سید حسین و پدر مقام معظم رهبری  که با شهرت خامنه ای شناخته می شود  در نجف اشرف در خانواده ای روحانی ، در سال ۱۲۷۴ شمسی متولد شد . در سه سالگی همراه پدر به تبریز می آیند و در محله " خیابان " سکنی برمی گزینند . وی در نوجوانی شاهد ماجراهای مشروطیت بود ، مخصوصا اینکه شوهر خواهرش " شیخ محمد خیابانی " رهبری بخش بزرگی از جریان مشروطه خواهی را در شمال غرب ایران رهبری می کرد و بطور بدیهی تمام خانواده را درگیر این جریانات ساخته بود .

 

آقا سید جواد خامنه ای در جوانی سفری به عتبات و سفر دیگری به مشهد کرد و در همین سفر آخر ، جذب معنویت و صفای علمای مشهد و هم جواری با امام همام موسی الرضا (ع) شدند و تصمیم به اقامت در مشهد گرفتند .
پدری که با مجاهدتهایش فرزندانی امین وتلاشگر در راه خدای باریتعالی تحویل اسلام وجامعه داده وخود نیز درطول عمرشریفش روزگارپرمخاطره ای را شاهد بود. وی ابتدا نه ماه و سپس ۹ سال در مشهد ساکن شد و از حضور علمای بزرگی چون " آیت الله آقازاده خراسانی " و " آیت الله حاج آقا حسین قمی " استفاده کردند
انساب نسب آیت الله خامنه ای به حضرت سلطان سید محمد که از سادات حسینی است و با چهار واسطه فرزند امام سجاد می شود می رسد .

 ایشان به دلیل ظلم و جور عباسیان به مناطق مرکزی ایران و تفرش ، آشتیان و فراهان می آیند و از سوی مردم آن مناطق مورد استقبال قرار می گیرند ولی مأموران عباسی در تفرش ایشان را دستگیر و شهید می کنند و هم اکنون مزار ایشان در میقان اراک قرار داد .
 سید محمد فرزند سید محمدتقی ، فرزند سید میرزا علی ، فرزند سید میرزا اکبر ، فرزند سید فخرالدین از شجره مبارک حضرت سلطان سید محمد است که از تفرش به آذربایجان مسافرت می کنند و در شهر خامنه  ۸۰ کیلومتری شمال غربی تبریز  ساکن می شوند .
بعد از وی سید حسین ، فرزند سید محمد در خامنه مشغول هدایت و ارشاد مردم می شود و البته به نجف اشرف سفر می کنند و در آنجا به درس و بحث اشتغال می ورزند . ایشان جد حاج سید علی خامنه ای بودند .

 

 

 

پدرش مرحوم آية ا...حاج سيد حسين خامنه اي عالم بزرگ تبريز و امام جماعت مسجد جامع اين شهر بود که در سال ۱۳۲۵ ه.ق رحلت نمود. سنين نوجواني وي مقارن با آغاز نهضت مشروطيت بود و ايشان برخي از رويدادهاي مهم از قبيل مصلوب کردن بزرگان تبريز در روز عاشورا به وسيله روسها را ديده بودند.
پدر گرامی مقام معظم رهبری در سال ۱۳۴۵ قمری برای ادامه تحصیل به نجف اشرف می روند و تا سال ۱۳۵۰ در نجف از درس علمای عظام ، " آیت الله عظمی میرزای نایینی " و " آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی " بهره وافر می برند . پس از این آقا سید جواد به مشهد باز می گردند و تا انتهای عمر پر برکت خود به وظایف دینی و علمی اشتغال می یابند .

 

 
ایشان در عین برخورداری از مقامات عالی علمی ، وجهه ای مردمی و محبوب داشتند و تا آخر عمر در خانه ای محقر و البته با صفا زندگی کردند . او همواره با رژیم های سلطه ستم شاهی مخالف بود و هرگز حاضر نشد تا قدمی در موافقت و تأیید آنها بردارد .
مقام معظم رهبری در توصیف ایشان می فرمایند :" پدرم با هر کاری که رضا خان پهلوی کرده بود ، مخالف بود  از جمله ؛ اتحاد و شکل از لحاظ لباس  و دوست نمی داشت همان لباسی را که رضا خان به زور می گوید ، بپوشد . "
 
همسر ایشان همسر حاج سید جواد و مادر حضرت آیت الله خامنه ای ، دختر آیت الله  حاج سيد هاشم میردامادی نجف آبادي ، از علمای برجسته نجف آباد اصفهان بودند . آیت الله سید هاشم میردامادی متولد ۱۳۰۳ ه ق در نجف اشرف بودند که ایشان سال ۱۲۱۰ ه ش به مشهد رفتند و در سال ۱۳۱۴ به علت سخنرانی تند علیه رضاخان به سمنان تبعید شدند . وی در سال ۱۳۳۹ ش دوباره به مشهد بازگشتند و به تفسیر قرآن در گوهرشاد پرداختند . ایشان در سن ۷۷ سالگی و به علت بیماری فوت کردند و در جوار امام رضا به خاک سپرده شدند .
نسبت آیت الله میردامادی با سی واسطه به ابوالحسن محمد دیباج ، فرزند امام صادق (ع) می رسد .
 
پدر درکلام پسر آیت الله حاج سید جواد خامنه ای فرزند سید حسین خامنه ای، پدر بزرگوار مقام معظم رهبری است. 
رهبر بزرگوار در ضمن بيان نخستين خاطره هاى زندگى خود از وضع و حال زندگى خانواده شان چنين مى گويند:
«پدرم روحانى معروفى بود، امّا خيلى پارسا و گوشه گير... زندگى ما به سختى مى گذشت. من يادم هست شب هايى اتفاق مى افتاد که در منزل ما شام نبود! مادرم با زحمت براى ما شام تهيّه مى کرد و... آن شام هم نان و کشمش بود.»

 

 

امّا خانه اى را که خانواده سيّد جواد در آن زندگى مى کردند، رهبر انقلاب چنين توصيف مى کنند:
«منزل پدرى من که در آن متولد شده ام، تا چهارـ پنج سالگى من، يک خانه ۶۰ ـ ۷۰ مترى در محّله فقير نشين مشهد بود که فقط يک اتاق داشت و يک زير زمين تاريک و خفه اى! هنگامى که براى پدرم ميهمان مى آمد (و معمولاً پدر بنا بر اين که روحانى و محل مراجعه مردم بود، ميهمان داشت) همه ما بايد به زير زمين مى رفتيم تا مهمان برود. بعد عدّه اى که به پدر ارادتى داشتند، زمين کوچکى را کنار اين منزل خريده به آن اضافه کردند و ما داراى سه اتاق شديم.»
رهبرانقلاب از دوران کودکى در خانواده اى فقير امّا روحانى و روحانى پرور و پاک و صميمي، اينگونه پرورش يافت و از چهار سالگى به همراه برادر بزرگش سيد محمد به مکتب سپرده شد تا الفبا و قرآن را ياد بگيرند. سپس، دو برادر را در مدرسه تازه تأسيس اسلامى «دارالتعّليم ديانتى» ثبت نام کردند و اين دو دوران تحصيل ابتدايى را در آن مدرسه گذراندند.

 

 

 

 
در خاطرات رهبر انقلاب آمده است که زمانی ایشان در سال ۱۳۴۳ در قم مشغول تحصیل بودند، از مكاتباتى كه با پدر داشتند، متوجّه شدند كه يك چشم پدر به علت «آب مرواريد» نابينا شده است.  آیت الله خامنه ای پس از آگاهی از این خبر تحصیل در قم را رها کرده برای مراقبت از پدر به مشهد باز می گردند. 
در خاطرات ایشان چنین نقل است: «به مشهد رفتم و خداى متعال توفيقات زيادى به ما داد. به هر حال به دنبال كار و وظيفه خود رفتم. اگر بنده در زندگى توفيقى داشتم، اعتقادم اين است كه ناشى از همان بّرى «نيكى» است كه به پدر، بلكه به پدر و مادر انجام داده ام». 
وفات آقا سید جواد ، پس از چند ماه نقاهت و ضعف در سن ۹۲ سالگی به لقاءالله پیوست و پیکرش در دارالفیض حرم مطهر حضرت رضا (ع) دفن گردید .
 
پیام تسلیت امام خمینی(ره) امام خمینی در پیام تسلیت خود ، علم و تقوای آقا سید جواد خامنه ای را مورد تأکید قرار داده اند و بیان فرمودند :
جناب حجت الاسلام آقای حاج سید علی خامنه ای رییس جمهور محترم دامت افاضاته
رحلت والد معظم جنابعالی که عمری با علم و تعهد و تقوا به سر بردند ، موجب تأسف گردید. این مصیبت را به جنابعالی و اخوان محترم و خاندان جلیل تسلی گفته ، سلامت و موفقیت آن جناب را از خدای تعالی مسئلت دارم .
والسلام علیکم و رحمة الله
۲۸ شوال المکرم ۱۴۰۶
روح الله الموسوی الخمینی
(۱۵ تیر ۱۳۶۵)
[ سه شنبه 1 مرداد 1392 ] [ 11:49 ] [ alireza parsa ]

 

پروفسور سید محمود حسابی

پروفسور حسابی و مادرش

[ سه شنبه 1 مرداد 1392 ] [ 3:14 ] [ alireza parsa ]

به گزراش خبرنگار باشگاه خبرنگاران اراک در هفت سالگي تحصيلات ابتدايي خود را در بيروت، با تنگدستي و مرارت هاي دور از وطن در مدرسه

كشيش هاي فرانسوي آغاز كردند و همزمان، توسط مادر فداكار، متدين و فاضله خود (خانم گوهرشاد حسابي) ، تحت آموزش تعليمات مذهبي و ادبيات فارسي قرار گرفتند.

استاد، قرآن كريم را حفظ و به آن اعتقادي ژرف داشتند. ديوان حافظ را نيز از برداشته و به بوستان و گلستان سعدي، شاهنامه فردوسي، مثنوي مولوي، منشات قائم مقام اشراف كامل داشتند.

شروع تحصيلات متوسطه ايشان مصادف با آغاز جنگ جهاني اول و تعطيلي مدارس فرانسوي زبان بيروت بود. از اين رو، پس از دو سال تحصيل در منزل براي ادامه به كالج آمريكايي بيروت رفتند و در سن هفده سالگي ليسانس ادبيات، در سن نوزده سالگي، ليسانس بيولوژي و پس از آن مدرك مهندسي راه و ساختمان را اخذ نمودند. در آن زمان با نقشه كشي و راهسازي، به امرار معاش خانواده كمك مي كردند. استاد همچنين در رشته هاي پزشكي، رياضيات و ستاره شناسي به تحصيلات آكادميك پرداختند. شركت راهسازي فرانسوي كه استاد در آن مشغول به كار بودند, به پاس قدرداني از زحماتشان، ايشان را براي ادامه تحصيل به كشور فرانسه اعزام كرد و بدين ترتيب در سال1924 (م) به مدرسه عالي برق پاريس وارد و در سال 1925 (م) فارغ التحصيل شدند.

در 1303 پس از اخذ دانشنامه هاي ستاره شناسي و نجوم و زيست شناسي از دانشگاه امريكايي بيروت عازم فرانسه شد. در سال 1304 درجه ي مهندسي برق را از دانشكده ي برق ( اكول سوپريور دو الكتريسيته) و در 1305 مدرك تحصيلات معدن مدرسه ي عالي معدن پاريس را دريافت كرد. تحصيلات رسمي دكتر حسابي در سال 1306 با اخذ درجه ي دكتراي فيزيك از دانشگاه سوربن فرانسه خاتمه يافت.

او در مدت تحصيل خود زبان هاي عربي، انگليسي، فرانسه و آلماني را آموخته بود به طوري كه مي توانست از نوشته هاي علمي و فني آن ها به خوبي استفاده كند . در ضمن تحصيل رسمي در چند رشته ورزشي از جمله شنا موفقيت هايي كسب كرد.

بازگشت به ايران

در سال 1307 به سبب افزايش مدرسه هاي متوسطه و احتياج به معلم براي تدريس در آن ها ، دارالمعلمين عالي را تأسيس شد . دكتر حسابي در قسمت علمي اين مؤسسه در رشته ي فيزيك و شيمي به تدريس فيزيك پرداخت. دارالمعلمين عالي در سال 1321 به دانش سرا تغيير نام يافت و دكتر حسابي همچنان به تدريس در آن مؤسسه تربيتي مشغول بود.

در سال 1313 دانشگاه تهران را با همكاري جمعي از فرهنگ پروران تأسيس كرد و دانشكده فني را بنيان نهاد و مدت دو سال رياست دانشكده ي فني و تدريس در آن را برعهده داشت. پس از مدتي دانشكده علوم دانشگاه تهران را بنيان نهاد. رياست اين دانشكده از 1321 تا 1327 و از 1330 تا 1336 به عهده ايشان بود. از آغاز كار دانشكده علوم تدريس بعضي از درس هاي فيزيك را عهده دار بود تا آن كه شاگرداني كه خود تربيت كرده بود به مقام استادي رسيدند و ايشان فقط به تدريس اپتيك پرداختند.

همزمان با تحصيل در رشته معدن در راه آهن برقي فرانسه مشغول به كار گرديدند و پس از پايان تحصيل در اين رشته كار خود را در معادن آهن شمال فرانسه و معادن زغال سنگ ايالت "سار" آغاز كردند. سپس به دليل وجود روحيه علمي به تحصيل و تحقيق در دانشگاه سوربن در رشته فيزيك پرداختند و در سال 1927 (م) در سن بيست و پنج سالگي دانشنامه دكتراي فيزيك خود را با ارائه رساله اي تحت عنوان "حساسيت سلول هاي فتوالكتريك" با درجه عالي دريافت كردند. استاد با شعر و موسيقي سنتي ايران و موسيقي كلاسيك غرب به خوبي آشنايي داشتند وايشان در چند رشته ورزشي موفقيت هايي كسب نمودند كه از آن ميان مي توان به ديپلم نجات غريق در رشته شنا اشاره نمود.

پروفسور حسابي به دليل عشق به ميهن و با وجود امكان ادامه تحقيقات در خارج از كشور به ايران بازگشت و با ايمان و تعهد, به خدمتي خستگي ناپذير پرداخت تا جوانان ايراني را با علوم نوين آشنا سازد.

پايه گذاري علوم نوين و تاسيس دارالمعلمين و دانشسراي عالي دانشكده هاي فني و علوم دانشگاه تهران نگارش ده ها كتاب و جزوه و راه اندازي و پايه گذاري فيزيك و مهندسي نوين ايشان را به نام پدر علم فيزيك و مهندسي نوين ايران در كشور معروف كرد.

حدود هفتاد سال خدمت علمي ايشان در گسترش علوم روز و واژه گزيني علمي در برابر هجوم لغات خارجي و نيز پايه گذاري مراكز آموزشي پژوهشي تخصصي علمي و ... از جمله اقدامات ارزشمند استاد به شمار مي رود كه براي نمونه به مواردي اشاره مي كنيم:

_ اولين نقشه برداري فني و تخصصي كشور (راه بندرلنگه به بوشهر)

_ اولين راهسازي مدرن و علمي ايران (راه تهران به شمشك)

_ پايه گذاري اولين مدارس عشايري كشور

_ پايه گذاري دارالمعلمين عالي

_ پايه گذاري دانشسراي عالي

_ ساخت اولين راديو در كشور

_ راه اندازي اولين آنتن فرستنده در كشور

_ راه اندازي اولين مركز زلزله شناسي كشور

_ راه اندازي اولين رآكتور اتمي سازمان انرژي اتمي كشور

_ راه اندازي اولين دستگاه راديولوژي در ايران

_ تعيين ساعت ايران

_ پايه گذاري مركز عدسي سازي اپتيك كاربردي در دانشكده علوم دانشگاه تهران

_ پايه گذاري بخش آكوستيك در دانشگاه و اندازه گيري فواصل گام هاي موسيقي ايراني به روش علمي

آثار و خدمات

دكتر حسابي كه در يك خانواده با فرهنگ ايراني و مسلمان تربيت شده بود، با فرهنگ مغرب زمين نيز آشنا شد و توانست با شايستگي از امكانات موجود استفاده كند و خود را پرورش دهد و آن گاه توانايي هاي خود را در جهت سازندگي به كار گيرد. آثار و خدمات دكتر حسابي در عمر طولاني و مؤثرشان عبارت از تربيت مستقيم چند هزار مهندس، استاد و دبير فيزيك، پايه گذاري چند نهاد علمي و فني، تأليف و انتشار چندين كتاب و مقاله ي علمي.

سراسر زندگي دكتر محمود حسابي در جريان آموزش و پرورش كشور بود. او بيش از شصت سال به آموزش فيزيك اشتغال داشت. نكته سنجي ، واقع نگري ، ژرف نگري علمي و تعمق و تفكر علمي را در جامعه علمي ما پايه گذاري كرد. او به كار معلمي خود عشق مي ورزيد و هيچ گاه از جستجو و كاوش باز نمي ايستاد. دكتر حسابي در كلاس هاي خود فقط مفاهيم علمي را انتقال نمي داد بلكه كوشش مي كرد كه در دانشجويان عشق و علاقه به علم آموزي و كاوشگري به وجود آيد و مهارت هاي لازم را كسب نمايند

[ سه شنبه 1 مرداد 1392 ] [ 3:13 ] [ alireza parsa ]

به گزارش خبرنگار باشگاه خبرنگاران اراک عبدالعظیم قریب، فرزند میرزا علی سررشته‌دار در مرداد ۱۲۵۸ خورشیدی (رمضان ۱۲۹۶) در قریهٔ گرکان تفرش، از توابع آشتیان متولد شد. مقدمات زبان فارسی و عربی را در زادگاه خود آموخت. در نوجوانی در سال ۱۳۱۱ ه.ق به تهران آمد و نزد اساتید بزرگ آن روزگار به تحصیل و فراگیری زبان و ادبیات عرب، علم اصول، هیئت و نجوم پرداخت.

منطق و حکمت را در مدرسهٔ سپهسالار جدید نزد میرزا طاهر تنکابنی و زبان فرانسوی را در مدرسهٔ دارالفنون فراگرفت. میرزا عبدالعظیم خان قریب در سال ۱۳۱۷ ه.ق به استخدام وزارت معارف درآمد و در مدرسه علمیه که تنها آموزشگاه به شیوه جدید بود به تعلیم دانش‌آموزان مشغول گردید. از سال ۱۳۲۴ ه‍.ق تدریس در مدرسهٔ نظام را آغاز کرد و مدتها با وجود پیری مدرسهٔ نظام را ترک نکرد، و برخی از رجال بعدی ایران همچون کلنل محمدتقی پسیان از شاگردان او بودند. از سال ۱۳۲۰ قمری در مدرسهٔ دارالفنون و سپس در دارالمعلمین مرکزی (بعداً دانشسرای عالی) از نخستین دورهٔ تأسیس آن شروع به تدریس ادبیات فارسی کرد. استادان دارالمعلمین، کسانی چون ابوالحسن فروغی، شیخ مرتضی نجم‌آبادی و فاضل تونی نسبت به «جناب میرزا» احترام خاصی را رعایت می‌کردند. میرزا عبدالعظیم خان قریب همچنین در مدرسهٔ سیاسی و مدرسهٔ ایران و آلمان نیز تدریس می‌کرد، و ضمن آنکه درس فارسی می‌داد، در سر درس آموزگاران آلمانی حضور می‌یافت تا سبک نوین تدریس را از آنان فراگیرد و به کار ببرد. از سال ۱۳۰۶ تا ۱۳۱۱ شمسی نیز پنج سال تعلیم محمدرضا شاه را به عهده داشت. هنگامی که دانشگاه تهران تأسیس شد، قریب از اولین کسانی بود که به مقام استادی دانشگاه برگزیده شد و در دانشکده ادبیات عهده‌دار تدریس زبان و دستور فارسی شد. این سمت را تا پایان عمر به عهده داشت. وی به عضویت فرهنگستان ایران نیز انتخاب شد و از اعضای برجسته این فرهنگستان به شمار می‌رفت. عبدالعظیم قریب در زبان و ادبیات فارسی و عربی تسلط بی‌مانندی داشت و حدود ۵۸ سال از عمرش را با عشق و علاقه صرف تدریس دستور زبان فارسی و تعلیم و تربیت فرهیختگان ایران کرد. زمانی که وی تدریس را آغاز نمود، در مدارس به زبان فارسی اهمیتی داده نمی‌شد و متون مناسب برای تدریس این زبان به محصلان در دسترس نبود و یا اصلا وجود نداشت. وی قواعد زبان فارسی با به سبک دستورهای فارسی زبان اروپایی تدوین کرد و دستور زبان فارسی را در چهار جلد تألیف کرد. وی منتخباتی از نظم و نثر اساتید زبان فارسی را به نام فرائدالادب تهیه کرد که سالها در مدارس تدریس می‌شد. قریب نخستین استادی بود که دستور زبان فارسی را در قالبی ساده و روشن تدوین کرد و تدریس آن را به صورت ماده مستقل در مدارس رواج داد. از دیگر فعالیت‌های فرهنگی قریب جمع‌آوری حدود هزار جلد کتب نفیس خطی بود که در کتابخانه بزرگ خود نگهداری می‌کرد. استاد عبدالعظیم قریب در سال ۱۳۲۶ طی جشنی از سوی دانشگاه تهران مورد تقدیر قرار گرفت و به پاس خدمات علمی و فرهنگی خود به دریافت نشان ویژه دانشگاه تهران نائل گردید و یکی از تالارهای دانشگاه نیز به نام وی نهاده شد. مرگ:وی که در سال های پس از بازنشستگی هنوز دردانشگاه تدریس می کرد ٬ به سبب زمین خوردن ٬ دچار شکستگی استخوان پای چپ شد و بستری گردید و بعد از عمل جراحی ٬ به سبب کِبَرِ سن و ناراحتی ناشی از شکستگی پا ٬ به رحمت ایزدی پیوست. عبدالعظیم قریب در سوم فروردین ۱۳۴۴ در تهران درگذشت. مزارش در جوار عبدالعظیم٬ در ایوان حرم مُشْرِف به صحن آیت الله کاشانی (صحن شاه سابق) ٬ واقع است؛ اما ٬ به سبب بسته شدن ایوان ٬ دسترسی به آن میسّر نیست. اکنون فرهنگستان زبان و ادب فارسی٬ برای قدردانی از خدمات فرهنگی او خانه قدیمش را در روستای گَرَکان بازسازی کرده و مرکز مطالعات دستور زبان فارسی قرارداده و مراسم افتتاح آن در ٢٠ آبان ١٣٧٨ برگزار شده است. خاندان:پدرش٬ میرزا علی ٬ سررشته دار مستوفی و از دانشمندان و اهل فضل زمان خود و پدربزرگش٬ میرزا یوسف مستوفی٬ وزیر شیخعلی میرزا پسر فتحعلی شاه بود و در قلمرو حکومت او به امور وزارت اشتغال داشت. مادرش٬ دختر میرزا اسماعیل مستوفی٬ زنی بود دارای تحصیلات که ٬ به گفته عبدالعظیم قریب٬ کارهای نوشتنی و خواندنی خویش را خود انجام می داد. جدّش حاج عبدالقریب بود که همه جناح های خاندان قریب از وی منشعب می‌شود. عبدالعظیم قریب پنج فرزند داشت: سه دختر و دو پسر. پسر بزرگ او ٬ مرحوم عباس قریب٬ پزشک متخصص رادیولوژی و چشم پزشکی ٬ سال‌ها در بیمارستان بانک ملی خدمت کرد و در سال ۱۳۷۳ درگذشت. دختر مهتر او ٬ صدیقه قریب (همسر آقای معرفت ٬ صاحب کتاب خانه معرفت)٬ در سال ۱۳۷۵ درگذشت. دختر کهترش٬ مرحوم معصومه قریب٬ استاد گروه زبان شناسی همگانی دانشگاه تهران ٬ در سال ۱۳۷۴ درگذشت. پسر کهترش، یحیی قریب٬ استاد بازنشسته زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران است. دختر دیگرش٬ زهرا قریب٬ همسر محمد قریب٬ بنیانگذار طب کودکان در ایران است که دارای دو پسر (حسین قریب، متخصص بیماری‌های عروق و داخلی و از پزشکان برجسته ایرانی که اکنون در مرکز پزشکی مایوکلینیک امریکا مشغول خدمت است؛ و محسن قریب، متخصص رادیولوژی) و دو دخترند. آثار :فرائدالادب در نظم و نثر منتخب (در ۶ جلد، چاپهای متعدد)،دستور زبان فارسی (در ۴ جلد)،قواعد فارسی در صرف و نحو،بدایه‌الادب (۱۳۲۴ ه .ق)،کتاب ا۱۳۲۴ در ۳ جلد (۱۳۴۶ ه .ق)،قرائت فارسی، در ۲ جلد (به دستور وزارت فرهنگ و با همکاری تنی چند ازدانشمندان) (۱۳۰۲)،بدیع (۱۳۰۲)،تصحیح و تحشیه کلیله و دمنه (۱۳۰۸)،تصحیح و تحشیه گلستان سعدی (۱۳۱۰)،تصحیح تاریخ برامکه (۱۳۱۳)،سخنان شیوا (۱۳۱۸)،منتخب کلیله و دمنه (۱۳۲۰)،تصحیح و تحشیه بوستان سعدی (۱۳۲۸) منابع : آرین پور، یحیی: از نیما تاروزگارما، تهران، انتشارات زوار، ۱۳۷۶/مرسلوند، حسن: زندگینامه رجال و مشاهیر ایران، تهران، الهام، ۱۳۷۵-۱۳۶۹/مجله یغما، سال هجدهم، شماره ۱، فروردین /س 

[ سه شنبه 1 مرداد 1392 ] [ 3:12 ] [ alireza parsa ]

به گزارش خبرنگار باشگاه خبرنگاران اراک وی از سلسله سادات تفرش و از شاگردان مقدس اردبیلی و مورد وثوق کامل ایشان بوده به حدی که مقدس اردبیلی به شاگردان خود گوشزد می‌کنند که پس از من برای حل مشکلات علمی خود در شرعیات به میرعلام تفرشی و در عقلیات به میر فیض الله عبدالقاهر حسینی تفرشی رجوع کنید در حال حاضر هم تمام علمای اعلام و فقهای عظام به قدر و منزلت علمی و مذهبی میر علام واقف می‌باشند . قرن یازدهم هجری واواخر دوران صفویه فراگیری علوم دینی را از دوران کودکی آغاز کرد. پس از گذراندن دروس مقدماتی، به نزدمقدس اردبیلی رفت و علوم نقلی و فقه را از او فرا گرفت. پس از مدتی، به تحصیل علوم عقلیات مشغول گردید. وی در زهد و تقوا به درجه‏ای رسید که تمام علمای اعلام و فقهای عظام به قدر و منزلت علمی و مذهبی میر فضل الله واقف می‌باشند . ایشان مورد وثوق کامل مقدس اردبیلی بوده به حدی که به شاگردان خود گوشزد می‌کنند که پس از من برای حل مشکلات علمی خود در شرعیات به میرعلام تفرشی و در عقلیات به میر فیض الله عبدالقاهر حسینی تفرشی رجوع کنید میرفیض الله عبدالقاهر حسینی تفرشی در نجف درگذشت و در نجف به خاک سپرده شد.زمان فوت آن به قرن یازدهم هجری واواخر دوران صفویه می‌رسد.

[ سه شنبه 1 مرداد 1392 ] [ 3:11 ] [ alireza parsa ]

 


درگذشت فیزیکدان شهیر دکتر «محمود حسابی» پدر فیزیک نوین ایران (1371 ش)

محمود حسابی در سال 1281 ش در تهران دیده به جهان گشود. پدرش سفیر کبیر ایران در بغداد بود که پس از مدتی بدون خانواده‌اش به ایران بازگشت و از آن پس، استاد با فقر و تنگدستی، تحصیلات خود را ادامه داد. وی اندیشمندی بود که تنها به یک رشته از علوم و فنون بسنده نکرد و از سن 17 سالگی موفق به اخذ مدارج عالی تحصیل گردید. از جمله این مدارک علمی می‌توان به کارشناسی ادبیات، علوم، مهندسی راه و ساختمان، معدن، برق، زیست‌شناسی و دکترای فیزیک اشاره کرد. او به زبان‌های رایج دنیا مانند عربی، انگلیسی، آلمانی و فرانسه، آشنایی کامل داشته و با زبان‌های سانسکریت، لاتین، یونانی، پهلوی، اَوِستا، ترکی و ایتالیایی و روسی نیز آشنا بود.

دکتر حسابی تنها شاگرد ایرانی آلبرت انیشتین بود. وی پایه‌گذار ده‌ها مرکز علمی، صنعتی، فرهنگی و خدماتی در کشور بود که عبارتند از: دانشسرای عالی، اولین ایستگاه هواشناسی، دانشکده فنی و دانشکده علوم دانشگاه تهران، مؤسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران، انجمن موسیقی ایران و فرهنگستان زبان ایرانی و ... معروف‌ترین تئوری علمی دکتر حسابی، نگره بی‌نهایت بودن ذرات است که بالاترین نشان کشور فرانسه را برای ایشان به ارمغان آورد. پروفسور محمود حسابی سرانجام در دوازدهم شهریور 1371 ش در نود سالگی در بیمارستان دانشگاه ژنو بدرود حیات گفت. پیکر وی بر حَسَب وصیتش در تفرش به خاک سپرده شد.

[ سه شنبه 1 مرداد 1392 ] [ 3:10 ] [ alireza parsa ]

خبرگزاری فارس: آیین بزرگداشت پروفسور محمود حسابی پنجشنبه، 16 شهریور ماه برگزار می‌شود.

خبرگزاری فارس: بیستمین بزرگداشت پروفسور حسابی برگزار می‌شود

به گزارش خبرگزاری فارس به نقل از بنیاد پروفسور سید محمود حسابی، بزرگداشت این دانشمند بزرگ ایرانی در دو بخش و ابتدا در منزل وی در شهر تهران (از ساعت 8 تا 10) و سپس در شهر تفرش و بر سر مزار این دانشمند ایرانی (از ساعت 17)  پنجشنبه 16 شهریور برگزار می‌شود.

بر اساس این گزارش،‌ سیدمحمود حسابی سال 1281 از والدینی تفرشی در شهر تهران به دنیا آمد. این خانواده بعد از چند سال به بیروت مهاجرت کردند و حسابی تحصیلات ابتدایی خود را در این شهر آغاز کرد.

وی از کودکی با مسایل دینی و ادبی آشنا شد، قرآن کریم و دیوان حافظ را حفظ کرد و بر بوستان‌ و گلستان‌ سعدی، شاهنامه‌ فردوسی‌، مثنوی‌ مولوی‌ و منشآت‌ قائم‌ مقام‌ مسلط شد.

«افعال فرانسه به فارسی»، «وندها و گهواژه‌های فارسی»، «چگونگی تاریخ ایران»، «کتاب‌های فیزیک دبیرستان» در سال 1318، کتابی در تفسیر امواج دوبر در شش رساله از سوی دانشگاه تهران، کتاب «دیدگانی فیزیک»، «قانون تاسیس دانشگاه»، «نام‌های ایرانی»، «واژه‌نامه تخصصی فیزیک» و رساله «نظریه ذرات بی‌نهایت گسترده» از آثاری هستند که از این فیزیکدان، سناتور، وزیر آموزش و پرورش، بنیانگذار فیزیک دانشگاهی ایران بر جای مانده است.

وی در مجموع 21 کتاب و مقاله منتشر کرده که حوزه‌های مختلفی مانند فیزیک و ادبیات فارسی را پوشش می‌دهند.

پروفسور حسابی مدت‌ها در بخش علمی بنیاد آموزشی دارالمعلمین عالی در رشته‌ فیزیک و شیمی تدریس کرد. این انجمن در سال 1321 به دانشسرا تغییر نام یافت.

وی در تدوین اساسنامه طرح تاسیس دانشگاه تهران همکاری داشت و دانشکده فنی و دانشکده علوم این دانشگاه را بنیان گذاشت و سال‌ها ریاست دانشکده علوم را عهده‌دار بود.

منزل استاد محمود حسابی در تهران، واقع در محله تجریش، چهار راه حسابی، اکنون به «موزه دکتر حسابی» تبدیل شده و در آن وسایل شخصی، مدارک علمی و تحصیلی، نشان‌ها و تقدیرنامه‌ها و عکس‌های قدیمی وی به نمایش گذاشته شده‌اند.

پروفسور محمود حسابی، 12 شهریور ماه سال 1371 در شهر ژنو سوییس درگذشت و در شهر تفرش به خاک سپرده شد.

[ سه شنبه 1 مرداد 1392 ] [ 3:10 ] [ alireza parsa ]
پروفسور، دكتر احمدپارسا از نخستين پيشكسوتان علم گياهشناسي نوين ايران، نخستين استاد گياهشناسي دانشگاه تهران و نخستين ايراني بود كه كار تحقيق علمي فلور (رستنيهاي) ايران را آغاز كرد و در نهايت دقت و ظرافت به انجام رساند.

به گزارش خبرنگار باشگاه خبرنگاران اراک، وي «موزه علوم طبيعي ايران» را بنيان نهاد و بزرگترين اثر او، تأليف كتاب فلور مستقل ايران به نام «فلوردوليران» به زبان فرانسه است.

پروفسور پارسا بيش از ۶۰ سال از عمر خود را به تحقيق و تفحص درباره طبيعت ايران پرداخت و پنج سال پيش، در سن ۹۰ سالگي، در حالي كه هنوز به حرفهاش، سرزمينش و آثارش عشق ميورزيد، با طبيعت و هر آنچه داشت وداع كرد. پروفسور پارسا در فاصله سالهاي ۱۳۲۱ تا ۱۳۲۹ شمسي نخستين فلور مستقل ايران را به نام فلور «دوليران» به زبان فرانسه تأليف كرد كه در ۵ جلد و بيش از ۷۰۰۰ صفحه از سوي وزارت فرهنگ آن زمان منتشر شد.

كار تأليف فلور ايران با امكانات آن زمان، كاري بسيار بزرگ و سخت بود، اما دكتر پارسا، آن را با صبر و حوصله و تحمل مشقتهاي بسيار به پايان رساند. تأليف اين فلور در حالي انجام شد كه فلور بسياري از كشورهاي ما را خارجيها مينوشتند. حتي پيش از آن نيز، اتريشيها وآلمانيها، فلور ايران را جمعآوري ميكردند

.گونههاي گياهي ايران، گاه از طريق تاجران اروپايي به اين كشورها منتقل ميشد و بعد، از موزههاي اين كشورها سر درميآورد و پروفسور پارسا در آن شرايط حس ميكرد كه بايد كاري كند.

شاگردان استاد معتقدند كه وي، زماني به تنهايي به اين كار پرداخت كه نه در دانشگاه تهران (تنها دانشگاه نوبنياد آن زمان) و نه در هيچ جاي ايران، هرباريوم، كتابخانه تخصصي، امكانات پژوهشي و همكاران علمي متخصص براي اين كار نبود.پروفسور پارسا براي انجام تحقيقات خود، بناچار از منابع و نوشتههاي گياهشناختي خارجي به ويژه «فلورا ارينتاليس بواسيه» و مجموعههاي گردآورنده دانشمندان و جهانگردان اروپايي بهره گرفت و براي اين كار، سالها تلاش كرد.وي به مطالعه و تحقيق منابع خارجي اكتفا نكرد بلكه به تنهايي و يا به كمك دانشجويان و همكاران ايراني خود، به گردآوري نمونههاي جديدي از فلور ايران پرداخت.
پروفسور پارسا در بررسيهاي خود در خارج و داخل كشور توانست، ترادف گياهشناختي بسياري از گونههاي گياهي را نشان دهد و از تكرار آن، جلوگيري كند. چرا كه نمونههاي گياهان ايران را گياهشناسان و پژوهشگران اروپايي در مدت حدود دو قرن و نيم از نواحي مختلف گردآورده و بيتوجه به كارهاي ديگران مستقلاً بررسي و نامگذاري كرده بودند و از اين رو نامهاي علمي مترادف بسياري در نوشتههاي گياه شناختي اروپاييان بود كه گمراه كننده بود.

«دكتر احمد قهرمان» استاد دانشگاه تهران و از شاگردان پروفسور پارسا در اين باره ميگويد: «اگر به عصري كه استاد پارسا كارهاي تحقيقاتي علمي و پايهاي را براي تأليف فلور در ايران شروع كرد، توجه كنيم، ميبينيم كه آغاز اين كار بزرگ با چه دشواريها و مشكلاتي روبهرو بود و نگارش آن تا چه اندازه به صبر، حوصله، پشتكار، خستگيناپذيري و تحمل نياز داشت. با توجه به وسعت كار و اين واقعيت كه فلورهاي كشورهاي همجوار ايران مثل تركيه و عراق را دانشمندان خارجي تدوين كردهاند، تأليف فلور ايران از كارهاي شاخص علمي در قرن ۱۹ ميلادي است.»

پروفسور پارسا براي انجام اين كار، تمامي گياهان و رستنيهاي ايران را جمعآوري و كدگذاري كرد و نخستين مرحله پژوهشي خود را پس از اخذ دكتراي گياهشناسي و بازگشت به ايران به جمعآوري نمونههاي گياهي زادگاهش «تفرش» اختصاص داد و پس از آن، نمونههاي ديگر نقاط ايران را نيز جمعآوري كرد. پروفسور «قدرتالله پارسا» از خويشاوندان و دوستان نزديك استاد ميگويد: «خوب به ياد دارم در سالهاي ۱۳۲۷ كه من، دوره دبيرستان را ميگذراندم، تابستانها ايشان به تفرش ميآمد و سرگرم نمونهبرداري و تحقيق از گياهان كوههاي آن منطقه ميشد و روزانه بيش از ده ساعت به نوشتن كتابهاي گياهشناسي به زبان فرانسه ميپرداخت و مرتباً نوشتههاي آماده شده را براي چاپ مجموعه كتاب «فلور ايران» به تهران و وزارت فرهنگ آن زمان ميفرستاد.»

وي، علاوه بر اين پژوهش به بررسي فلور كشورهاي ديگر نيز پرداخت و سپس نمونههاي منحصر به فردي از فلور ايران را ضمن تحقيقات خود، بررسي كرد كه بعدها در ۵ جلد متمم فلور مذكور شدند.

پروفسور پارسا در اواخر عمر خود مجدداً در فلور گياهي ايران تجديد نظر كرد و سپس نسخه جديدي از آن را با كمك «دكتر زينالعابدين ملكي» (يكي از شاگردان خود) تهيه و ترجمه كرد كه چاپ آن در ۱۱ جلد پيشبيني شده است و تاكنون جلد اول و دوم آن (به ترتيب در سال ۱۳۵۸ و ۱۳۶۳) از سوي وزارت فرهنگ و آموزش عالي به چاپ رسيده است.

پروفسور قدرتالله پارسا ميگويد: «فلورهاي تأليفي استاد از كارهاي عالي او در سطوح بينالمللي است كه زينتبخش تمام دانشگاههاي اروپايي و آمريكايي است. وقتي در سال ۱۳۵۰ در پاريس مشغول تحصيل بودم، به اتفاق پروفسور احمد پارسا به دانشكده علوم و موزه گياهان دانشگاه پاريس رفتيم و رئيس دانشكده از استاد بسيار استقبال و تجليل كرد و كتابهاي مفصل او را در كتابخانه آن دانشكده نشان داد و اظهار داشت كه اين كتابها از كاملترين و بهترين كتابهايي است كه استادان و دانشجويان به عنوان مرجع استفاده ميكنند.»
ساير تأليفات استاد پارسا داراي مقالات بسياري در مورد فلور ايران در مجلات بينالمللي به خصوص در نشريه علمي گياهشناسي «كيو» لندن است. از تأليفات استاد به زبان فارسي نيز ميتوان دو جلد كتاب گياهان شمال ايران (سال ۱۳۱۸، شركت چاپخانه ارژنگ تهران)، كتاب دارونامه (۱۳۲۵، انتشارات وزارت فرهنگ سابق)، كتاب اندامشناسي گياهان (سال ۱۳۳۱، انتشارات وزارت فرهنگ سابق)، ۳ جلد كتاب تيرهشناسي يا تاگزونومي گياهان آوندي (سال ۱۳۳۴، انتشارات دانشگاه تهران) و... را نام برد. موزه علوم طبيعي ايران از تأسيس تا فراموشي

پروفسور احمد پارسا ، پس از اخذ دكتراي گياهشناسي و علوم طبيعي در فرانسه، به ايران بازگشت. وي در سالهاي نخست مراجعت، به تنهايي و در سال ۱۳۱۶ كه در مقام استاد گياهشناسي دانشكده علوم و دانشسراي عالي دانشگاه تهران قرار گرفت، به اتفاق برخي شاگردان خود به گردآوري گياهان ايران پرداخت. در سال ۱۳۲۴ موزه علوم طبيعي را با بودجه وزارت فرهنگ آن زمان كه تأمين كننده بودجه دانشگاه تهران نيز بود،

در قسمتي از ساختمان بزرگ دبستان حكيم نظامي سابق (واقع در مقابل موزه ايران باستان) تأسيس كرد و گياهان گردآوري شده را به منظور تأسيس «هربيه ملي» به آن موزه انتقال داد و به اين ترتيب «هرباريوم موزه علوم طبيعي ايران» را بنيان نهاد. در سال ۱۳۳۳ وزارت فرهنگ به علت تفكيك بودجهاش از بودجه دانشگاه، بودجه اين موزه را قطع و نياز خود را به محل آن اعلام كرد و هرباريوم و اشياي موزه به ناچار به ساختمان دانشكده علوم دانشگاه تهران منتقل شد.

با مأموريت دكتر پارسا در سال ۱۳۳۵ به آمريكا، سرپرستي موزه به «دكتر علي زرگري» واگذار شد و سپس در همان سال، با تأسيس «مؤسسه مطالعات مناطق خشك» دردانشگاه تهران، گياهان اين موزه به اين مؤسسه منتقل شد كه متأسفانه از آن سنگها و فسيلها ديگر اطلاعي در دست نيست و به اين ترتيب، نام «هرباريوم موزه علوم طبيعي» از ميان رفت.

دكتر زرگري مسئوليت هرباريوم مؤسسه مطالعات مناطق خشك را تا سال ۱۳۴۰ به عهده داشت. با انحلال اين مؤسسه، گياهان هرباريوم آن به دانشسراي عالي انتقال يافت و پس از آن «دكتر گل گلاب» اين نمونهها را به دانشكده داروسازي انتقال داد.

«دكتر قهرمان» در اين باره ميگويد: «يادم ميآيد كه با دكتر شيباني رئيس وقت دانشگاه تهران رفتيم پيش ايشان و گفتيم كه اين نمونهها را پس بدهند ولي كارمندهايشان را به ما دادند و در حالي كه ما با تورم نيروي كار مواجه بوديم، گياهان هنوز همان جا بود. بعد از انقلاب هم، خيلي سعي كرديم كه آنها را پس بگيريم اما نشد.»
به اين ترتيب «هر باريوم» پروفسور پارسا كه تقريباً حاوي همه گياهان مذكور در فلور ايران بود - از جمله، نزديك به ۲۵۰ گونه جديدي كه وي از ايران براي فلور دنيا تشخيص داده و به نام خود او بود و نمونه نخست آنها در مورد گياهشناسي «كيو» لندن هنوز به عنوان «تايپ» وجود دارد- در اين دست به دست شدنها از بين رفت. پروفسور احمد پارسا در نامهاي كه به دكتر احمد قهرمان (۱۰/۲/۱۳۷۳) نوشته، آورده است: «... من از سرنوشت موزه تاريخ طبيعي خودم بسيار ناراحتم. آن كلكسيون معظم زمينشناسي (فسيل و سنگ) و جانورشناسي و گياهشناسي چه شد؟ من از هر نمونه گياهان ايراني، يكي يا چند تا داشتم كه در «كيو» به دقت نامگذاري كرده بودم. گويا سرنوشت همه كلكسيونها را به دست و عهده چند نفر بياطلاع و مغرض داده بودند...»
پروفسور دكتر احمدپارسا دردوم خرداد سال ۱۳۷۶ در كاليفرنيا درگذشت.

[ سه شنبه 1 مرداد 1392 ] [ 3:9 ] [ alireza parsa ]

مردم‌سالاری

روزنامه مردم سالاری در سرمقاله خود با عنوان « دکترحسابی و رابطه بین فضای اجتماعی و سرمایه اجتماعی » به قلم « میرزا بابا مطهری‌نژاد » آورده است.

یک مثل آفریقائی می‌گوید: کسی که میوه می‌خورد، باید سپاسگزار کسی باشد که درخت را کاشته است. معمار دانشگاه و کاشت درخت تحصیلات نوین دانشگاهی در کشور دکتر سیدمحمود حسابی است که این روزها بیستمین سال یاد درگذشت او را شاهد هستیم. هر کس که به هر شکل امروز در ایران از دانشگاه و محصولات فکری و علمی و عملی آن بهره می‌برد باید از این شخصیت جهانی و افتخاراتش سپاسگزار باشد.

دکتر حسابی را تنها به عنوان یکی از مفاخر علمی کشور نباید به حساب آورد که اگر تنها همین هم بود، بزرگداشت یاد و نام او سزاوار بود، ولی علاوه بر این امتیاز، دکتر حسابی برای نزدیک به یک قرن رابط بین‌ فضای اجتماعی و سرمایه اجتماعی در میان فرهیختگان کشور وابسته به حوزه و دانشگاه است. از دیدگاه صاحب‌نظران و جامعه‌شناسان صاحب‌نام فضای اجتماعی، نخستین و واپسین واقعیت موجود هر جامعه است که متضمن شناخت دنیای اجتماعی در قالب روابط است.

فضای اجتماعی، تنها تجمع انسان‌ها نیست، بلکه توزیعی از منابع اعمال و آرایش مقام‌های اجتماعی و متفاوت است.

خود مقام‌های اجتماعی نیز تنها در تضاد با دیگر مقام‌ها وجود دارند.

معنای سخن فوق این است که فضای اجتماعی دارای ساختی سلسله مراتبی بر پایه تفاوت‌ها و تمایزهاست. جایی که در آن افراد یا گروه‌ها بر پایه نوع روابطشان با یکدیگر و بر پایه نوع تمایز و تفاوت و جایگاهی که در برابر هم دارند، موجودیت می‌یابند.

این فضا هم یک حوزه قدرت است که اراده خود را بر عاملان اجتماعی تحمیل می‌کند و هم یک حوزه منازعه هست که این عاملان درون آن به رویارویی با وسایل و اهداف متفاوت مشغولند و بر حسب موقعیت هر یک در ساختار حوزه قدرت سببی برای حفظ یا تغییر ساختار می‌توانند باشند.

همانند جریان میدان‌های مغناطیسی و فلوی مغناطیسی. فلوی مغناطیسی در یک جریان مغناطیسی می‌تواند آنچنان نیرویی ایجاد کند که چرخ‌های عظیم یک صنعت را به حرکت در آورد. در میدان اجتماعی نیز سرمایه‌های اجتماعی و مفاخری چون دکتر حسابی آن چنان تحرکی را به وجود آورده است که خود باوری، اعتماد به نفس، امید به زندگی و نشاط و شادی، ثمره انکارپذیر آن است.

دکتر حسابی زندگی‌ای دارد که مجموعه متنوعی از میدان‌های اجتماعی را نیابت می‌کند و سیره و روش و ارتباطات او میدان‌های مربوط به ذوق و سلیقه، تولید دانشگاهی و روشنفکری، خلاقیت هنری، آموزش و زبان را نه تنها در زمان حیات که 20 سال بعد از فوت نیز به حرکت در می‌آورد.

دوست ندارم برداشت و احساسم را در مفاهیم فوق با تحلیل رفتار شناسانه از دکتر حسابی ساده‌سازی کنم و در ظرفی به نام یادداشت مطبوعاتی فرصتی هم برای این کار نیست، ولی از آنها که با زندگی این شخصیت ماندگار آشنائی دارند انتظار دارم این مفاهیم را با دقت و چند بار مرور کنند. به عنوان موید گفته‌هایم شما را دعوت می‌کنم خبر رویداد بیستمین سال یاد دکتر حسابی که روز پنج‌شنبه 15 شهریور در تهران و تفرش برگزار شد را مرور کنید.

کافی است اشاره کنم در مراسم تهران که شخصا افتخار حضور داشتم شما شاهد سخنانی با چاشنی پررنگ خاطره و شرح معاشرت با دکتر حسابی و الگو گرفتن و درس آموختن از زندگی او توسط طیف گسترده‌ای از مقام‌های اجتماعی هستید که برخی از آنها را ذکر می‌کنم: حجت‌الاسلام دکتر احمدی فیلسوف و رئیس انتشارات سمت، دکتر غفوری‌فرد فعال سیاسی، دکتر خادم ورزشکار و عضو شورای شهر تهران، حسامی طنزپرداز کهنسال، چند شاعر، دکتر حیدری نماینده سابق مجلس و استاد دانشگاه، عزت الله انتظامی هنرمند صاحب نام کشور، مدیر جوان سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد و سردار ساجدی نیا رئیس پلیس تهران و چند استاد دانشگاه در رشته فیزیک و یک پزشک و...علاوه بر عناوین سخنرانان، محتوای کلام و گفتار و دغدغه آنها در زنده نگهداشتن مقام و یاد استاد حسابی را با هیچ ترازویی نخواهید توانست به کیل آوری، مگر با آنچه که گفتم یعنی نقشی که حسابی در رابطه با فضای اجتماعی و سرمایه اجتماعی ایفا کرده است.

دقتی که در کشف و یادآوری تمایزها و تفاوت ها داشت و تجلیلی که همگونی‌ها و همسانی ها و همسائی‌ها به عمل می‌آورد. این نوع نگرش است که فضای اجتماعی برای رشد به وجود می‌آورد، نیروی اجتماعی تحول‌آفرین خلق می کند و شکل گیری فضای اجتماعی هم افزا را سبب می‌شود.

توجه به چنین سیره و روشی درمان درد امروز جامعه ما است. در کتاب «استاد عشق» که چاپ بیست و ششم آن در بیستمین سال یاد پروفسور حسابی رونمایی شد می‌گوید: «پروفسور حسابی در بازگویی روزهای بازپسین از همه می‌گویند، از پدر و مادربزرگ، همسر و هرکس که در گذر زندگی دستی و آغوشی به مهربانی به سویشان گشوده‌اند...»

در فرجام سخن، از اینکه برخلاف میل ناچار شدم در این مجال، کلی و شاید با ابهام بنویسم، پوزش می‌طلبم. چرا که ذکر برخی مصادیق ممکن است باعث سوءتفاهم شود و سوءتفاهم مانع حرکت و تفاهم و نقض غرض است.

[ سه شنبه 1 مرداد 1392 ] [ 3:8 ] [ alireza parsa ]
سند سه جلدی هویتی پرفسور سید محمود حسابی همزمان با بیستمین آیین بزرگداشت این شخصیت علمی در تفرش رونمایی شد.

به گزارش خبرنگار باشگاه خبرنگاران اراک،  مدیر كل ثبت احوال استان مركزی در حاشیه این مراسم گفت : ایجاد گنجینه هویتی مشاهیر كشوردر راستای تجلیل و پاسداشت از مشاهیر و شخصیت های برجسته علمی، فرهنگی و سیاسی كشور در دستور كار ثبت و احوال قرار گرفته است.

چقایی با بیان اینكه تاكنون از 66 سند سه جلدی در استان رونمایی شده ، افزود: شخصیت های علمی و سیاسی بسیاری در طول تاریخ از استان مركزی به ویژه شهرستانهای اراك، تفرش و آشتیان برخاسته اند.

وی گفت : ثبت احوال استان به منظور معرفی این شخصیت های علمی به نسل امروز اقدام به ایجاد گنجینه اسناد هویتی در این شهرستان ها و سرمایه گذاری در این زمینه كرده است.

[ سه شنبه 1 مرداد 1392 ] [ 3:8 ] [ alireza parsa ]
فتحعلی واشقانی طی سال‌ها در کنار اساتید دیگر جزو هیأت داوران انجمن خوشنویسان ایران در زمینه خط نستعلیق بوده‌است.

به گزارش خبرنگار باشگاه خبرنگاران اراک، وی همچنین به عنوان مربی و معلم خط نستعلیق در کلاس‌های انجمن خوشنویسان ایران از سال ۱۳۴۶ نیز فعالیت کرده‌است و از بنیانگذاران انجمن خوشنویسان استان مرکزی است که از بدو تأسیس تا کنون، این همکاری ادامه داشته‌است.

وی شاگرد استادان سیدحسین میرخانی و سیدحسن میرخانی است.

فتحعلی واشقانی در سال ۱۳۰۹ هجری خورشیدی در روستای فراهان تفرش متولد شد. دراوان کودکی نخست به فراگیری قرآن و تحصیلات مکتبی و تمرین خوشنویسی پرداخت. اولین استادش در خط، میرزا ذبیح‌الله واشقانی بود که اولین سرمشق را بر لوح چوبی با عبارت «اول کارها به نام خدا» تعلیم کرد.

وی در سال ۱۳۳۵ به تهران مهاجرت کرد و در کلاس اساتید بزرگی همچون سیدحسین و سیدحسن میرخانی شرکت نمود و مراحل رشد در خوشنویسی را طی کرد. انجمن خوشنویسان ایران در سال ۱۳۴۳ او را به عنوان اولین مدرس خود انتخاب نمود و بسیاری از شاگردان ایشان هم‌اکنون در انجمن خوشنویسان ایران به عنوان مدرس فعالیت می‌کنند.او در سال ۱۳۵۹ به تشخیص اساتید سیدحسن و سیدحسین میرخانی٬ علی اکبر کاوه و ابراهیم بوذری به درجهٔ استادی رسید.

وی در سال ۱۳۶۷ به استناد آثار قلمی و نمایشگاه و فعالیت فرهنگی هنری که از وی به جا مانده بودگواهینامه درجه یک هنری که معادل مدرک دکتری است را از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دریافت کرد.

استاد ضمن برگزاری کلاس های آموزشی به تاسیس انجمن خوشنویسان در شهرهای اراک، تفرش، آشتیان، ساوه، مامونیه، دلیجان، محلات، خمین، شازند، کمیجان، خنج، اوز، گراش، لار، بستک اهتمام ورزید.

او در سال ۱۳۷۱ به‌عنوان نماینده ایران برای اشاعه هنر خوشنویسی به کشور یمن رفت و در سال ۱۳۷۵ نیز به همراه سایر استادان به کشور جمهوری آذربایجان سفر کرد. وی در سال ۱۳۷۵از اکبر هاشمی رفسنجانی لوح تقدیر دریافت کرد.

[ سه شنبه 1 مرداد 1392 ] [ 3:7 ] [ alireza parsa ]

خبرگزاری فارس: چهارمین همایش تخصصی تعزیه با محوریت نکوداشت «رضا حیدری» تعزیه‌خوان پیشکسوت کشورمان پنج‌شنبه 4 آبان ماه جاری در مجتمع فرهنگی هنری پروفسور حسابی شهرستان تفرش برگزار می‌شود.

خبرگزاری فارس: برگزاری نکوداشت «رضا حیدری» تعزیه‌خوان پیشکسوت

به گزارش خبرگزاری فارس، چهارمین همایش تخصصی تعزیه با محوریت نکوداشت «رضا حیدری» و حضور محققین و پژوهشگران برجسته تعزیه کشور پنج‌شنبه 4 آبان ماه جاری در مجتمع فرهنگی هنری پروفسور حسابی شهرستان تفرش برگزار می‌شود.

در این همایش موضوعاتی همچون آسیب شناسی تعزیه، نقش پوشی در تعزیه و موسیقی در تعزیه مطرح و بررسی می‌شود.

مدیر مرکز موسیقی حوزه هنری در زمینه موسیقی در تعزیه، داوود فتحعلی بیگی بازیگر و کارگردان تئاتر و پژوهشگر تعزیه درخصوص آسیب شناسی تعزیه، احمد جولایی درخصوص ادبیات تعزیه، محمد حسین ناصر بخت در زمینه ادبیات و نقش پوشی در تعزیه و اردشیر صالح‌پور در خصوص تعزیه خوانی و شخصیت استاد رضا حیدری به سخنرانی خواهند پرداخت.

در حاشیه این همایش نمایشگاهی از عکس تعزیه، اثاث و لباس تعزیه و نسخ تعزیه برگزار خواهد شد که در بردارنده گوشه‌ای از گنجینه‌های شهرستان تفرش در خصوص این هنر تاریخی ایرانی است.

رضا حیدری سال 1318 در تفرش، مهد تعزیه ایران، متولد شده است. وی از جمله شبیه خوان‌های مشهور ی است که این حرفه را از اوایل کودکی نزد پدر خویش آموخت و توانست نسل فعلی شبیه خوانی ایران را پرورش دهد.

 این همایش ساعت 9 صبح روزیاد شده در مجتمع فرهنگی هنری پروفسور حسابی شهرستان تفرش با حضور هیئت‌ها و انجمن‌های تعزیه ایران برگزار خواهد شد.

[ سه شنبه 1 مرداد 1392 ] [ 3:6 ] [ alireza parsa ]

چهارمین همایش تخصصی تعزیه نکوداشت استاد رضا حیدری با حضور محققین و پژوهشگران برجسته ایران در مجتمع فرهنگی هنری پرفسور حسابی شهرستان تفرش برگزار شد.

سرپرست اداره کل میراث فرهنگی صنایع دستی و گردشگری استان مرکزی در حاشیه این مراسم گفت :  پیرو ثبت جهانی میراث معنوی تعزیه که در سال گذشته صورت گرفت امسال این نکوداشت با شکوه خاصی برگزار شد.

مجتبی رضوانی افزود: تعزیه، میراث فرهنگى آئینى ملت ایران است و وجود بیش از ده ها تعزیه خوان در تفرش در حالی است که پیش از آن این تعداد دو و سه برابر حال حاضر بوده و تعزیه خوانی فرهنگی مطرح در میان مردم بوده است

وی بیان کرد: صحنه هایی چون مادرانی که کودکان خود را در آغوش شبیه خوان امام حسین می دادند و از کاسه آبی که در دستان حضرت عباس بود می خورند، کمرنگ شده است اما اعتقاد مردم کمرنگ نشده و همچنانکه در هئیتها سینه زنی می کنند و در نوحه ها اشک می ریزند به لحظه لحظه مظلومیتی که امام حسین در تعزیه می کشد اعتقاد دارند و شاید نمود بیشتر فرهنگ تعزیه در گروی رفع مشکلات سر راه این هنر دینی و آئینی است.

استاد حیدری، محقق و نسخه نویس، هنرمندی زبردست در اجرای نمایش تعزیه و از جمله معدود شبیه خوانهایی بود که مطالعات تحقیقاتی در زمینه تعزیه و تاریخ اسلام است و در راه اصلاح تحریفات موجود در تعزیه نامه ها تلاشهای فراوانی کرده و این ویژگیها، وی را از سایر شبیه خوانها متمایز ساخته ونیز از صدایی شیوا بهره می برد.

[ سه شنبه 1 مرداد 1392 ] [ 3:6 ] [ alireza parsa ]

عصر ایران؛ هومان دوراندیش - دکتر محمود حسابی، فیزیکدانی است که بسیاری از ایرانیان امروزه او را یکی از مفاخر ملی تاریخ ایران و دانشمندی برجسته در علم فیزیک می دانند.
این تصور عمومی، البته مخالفانی هم دارد. برخی از اهالی فیزیک، و نیز متفکران و دانشمندانی دیگر، معتقدند دکتر حسابی برای ایرانیان بیش از حد بزرگ شده و او اساساً در علم فیزیک، فاقد جایگاه متصور اکثریت مردم ایران است.
این گروه از منتقدین، که برخی از نوشته ها و سخنان انتقادی آنها در سایت های اینترنتی نیز قابل دسترسی است، ایرج حسابی را یکی از عوامل اصلی "غلو در توصیف مقام دکتر حسابی" می دانند.

ایرج حسابی تنها پسر دکتر حسابی است و در بیست سال گذشته، چنانکه همه دیده ایم، بارها و بارها در رادیو و تلویزیون درباره دکتر حسابی سخن گفته است.
قائلان به قصه "غلو در مقام دکتر حسابی"، می گویند ایرج حسابی در "خاطرات تمام نشدنی اش از پدر"، هر بار داستان تازه ای از دکتر حسابی تعریف می کند که مصداق نشر اکاذیب به قصد ترفیع مقام پدر است. برخی از منتقدان ایرج حسابی، انگیزه این "غلوها" را سوءاستفاده شخصی می دانند و برخی دیگر، در برداشتی همدلانه تر، پاسداشت پدر را انگیزه اصلی "ادعاهای جعلی" می دانند.

حقیقت قصه هر چه باشد، در یک نکته نمی توان تردیدی داشت و آن اینکه، پسر دکتر حسابی، این روزها منتقدانی دارد که نه کم شمارند و نه بی تاثیر در افکار عمومی.
برخی از آنها می گویند شغل ایرج حسابی، "فرزند دکتر حسابی بودن" است (!) و همین دلیل کفایت می کند تا پسر دائماً از پدر بگوید! گفتگوی عصر ایران با مهندس ایرج حسابی، با هدف روشن شدن همین سوالات و ابهامات صورت گرفت.

 ایرج حسابی در این گفتگو، بیش از همه، از دکتر رضا منصوری، نخستین رئیس انجمن فیزیک در ایران، انتقاد کرد و جان کلامش این بود که غلوهای نسبت داده شده به او، کار "دشمنان دکتر حسابی" است و رضا منصوری را هم راس و رئیس این "دشمنان" دانست.

[ سه شنبه 1 مرداد 1392 ] [ 3:5 ] [ alireza parsa ]

خبرگزاری فارس: «فتحعلی واشقانی فراهانی» استاد خوشنویسی ایران جمعه شب در سن 82 سالگی بر اثر پیشرفت بیماری سرطان درگذشت.

خبرگزاری فارس: «فتحعلی واشقانی» استاد خوشنویسی ایران درگذشت

 

به گزارش خبرنگار هنرهای تجسمی فارس، فتحعلی واشقانی در سال 1309 در قریه واشقان از توابع فراهان اراک در خانواده‌ای کشاورز چشم به جهان گشود.

او در مکتب خانه علاوه بر فراگیری قرآن کریم و آموزه های دینی و اخلاقی آن روز به تمرین خوشنویسی پرداخت. استاد نخستین سرمشق را بر لوح چوبین با عبارت «اول کارها به نام خدا» تعلیم کرد.سپس در سال 1337 نزد شادروان استاد حسین میرخانی در کلاسهای آزاد خوشنویسی به فراگیری خط نستعلیق مشغول شد.

واشقانی در سال 1345 به عنوان مدرس خط نستعلیق در کلاسهای انجمن خوشنویسان به تعلیم هنر پرداخت و در سال1358 به مقام استادی  خوشنویسی دست یافت و پس از انقلاب از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به کسب درجه یک هنری نایل شد.

«واشقانی» ضمن برگزاری  کلاسهای آموزشی به تاسیس انجمن‌های خوشنویسان در شهرهای مختلف کشور (استان مرکزی) اراک، تفرش، آشتیان، ساوه، مامونیه، دلیجان، محلات، خمین، شازند، کمیجان، (استان فارس) لار و...اهتمام ورزید.

استاد در سال 1371 به عنوان نماینده جمهوری اسلامی ایران جهت اشاعه هنر خوشنویسی به کشور یمن رفت و سال 75 نیز به همین منظور به کشور جمهوری آذربایجان سفر کرد.

صلابت در عین سادگی ، و استواری در عین ظرافت از ویژگیهای ممتاز خط استاد است. برپایی نمایشگاههای داخل و خارج از کشور و تربیت خوشنویسان بی‌شمار در طول سالهای متمادی از دیگر فعالیت‌های این استاد خوشنویس است.

از مجموعه آثار ارزشمند ایشان می‌توان به کتابهای مانایی چون کلک مشکین 1و2، آیت مهر، چشمه خورشید، ترجمه کامل قرآن مجید،جلی قلم، دیوان حافظ شیرازی و مشق مشکین اشاره کرد. خانه صنایع دستی و نگارخانه مهمی درشهر اراک به نام استاد «فتحعلی واشقانی فراهانی» نامگذاری شده است.

مراسم تشییع پیکر پاک استاد ساعت 9 صبح دوشنبه از مقابل انجمن خوشنویسان ایران برگزار می‌شود.

 

[ سه شنبه 1 مرداد 1392 ] [ 3:4 ] [ alireza parsa ]

اراک- خبرگزاری مهر: استاد فتحعلی واشقانی، استاد و هنرمند برجسته خط صبح امروز در میان اندوه دوستداران هنر طبق وصیت خودش در روستای زادگاهش واشقان به خاک سپرده شد.

به گزار ش خبرنگار مهراستاد فتحعلی واشقانی، هنرمند برجسته خط صبح سه شنبه در میان اندوه دوست داران هنر طبق وصیت خودش در زادگاهش روستای واشقان به خاک سپرده شد.

دستانی هنرمند از خطه  فرهنگ و هنر

استاد فتحعلی واشقانی در سال 1309 در روستای واشقان نگین سرسبز خطه فراهان در خانواده ای کشاورز به دنیا آمد،  در آن زمان نیز خطه فراهان، تفرش و آشتیان همچون گذشته کانون علم و ادب و خاستگاه مردان نامی فرهنگ و هنر ایران بود.

در چنین محیطی فتحعلی واشقانی در کنار کشاورزی به فراگیری قرآن کریم، تحصیلات معموله و تمرین خوشنویسی پرداخت.

اولین استاد وی ذبیح الله واشقانی بود که سرمشق" اول  کارها بنام خدا "را بر لوح چوبین بر او تعلیم کرد. وی درسال 1335 به تهران مهاجرت کرد و یک سال بعد در کلاس هاس آزاد خوشنویسی که بعدها به انجمن خوشنویسان ایران تبدیل گردید نزد استاد سید حسین و سید حسن میرخانی  به آموزش خط نستعلیق پرداخت.

انجمن خوشنویسان ایران در سال 1343 وی را بعنوان اولین مدرس خود انتخاب کرد که بسیاری ازهنرجویان ایشان در حال حاضر مدرس انجمن خوشنویسان ایران هستند.

استاد واشقانی در سال1358 از سوی انجمن خوشنویسان ایران و  بنا به تشخیص استاد سید حسین میرخانی، استاد علی اکبر کاوه، استاد بوذری و استاد سید حسن میرخانی به درجه استادی نائل و در سال 1367 نیز به عنوان مقام در جه اول هنری ایران و از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و وزارت علوم مدرک دکترا دریافت کرد.

وی در سال 1371 به عنوان نماینده جمهوری اسلامی ایران جهت اشاعه هنر خوشنویسی به کشور یمن رفت و سال 75 نیز به همین منظور به کشور جمهوری آذربایجان سفر کرد.

در کلیه نمایشگاه های عمومی در داخل و یا خارج از کشور آثار استاد به نمایش در آمده و مایه مباهات ایرانیان بوده است.
آنچه که وی از اساتید خود آموخته بود و به شاگردانش می آموخت تنها زیبا نویسی کلمات نبود بلکه همراه با خوشنویسی بینش عرفانی، اندیشه آزاد، خلق نیکو و اخلاص و یکرنگی را نیز می آموخت.

 از مجموعه آثار ارزشمند وی می‌توان به کتابهای مانایی چون کلک مشکین 1و2، آیت مهر ، چشمه خورشید، ترجمه کامل قرآن مجید، جلی قلم، دیوان حافظ شیرازی و مشق مشکین اشاره کرد.

استاد فتحعلی واشقانی انسانی کامل که چشمداشتی به مادیات نداشت
 
استاد و مدرس خوشنویسی استان مرکزی گفت: استاد فتحعلی واشقانی انسانی وارسته و کامل بود که هیچ چشمداشتی به نداشت و این در رفتار و افعالش بارز بود.
 
اسدالله رضوانی فرد که از دوستان استاد واشقانی بوده و از محضر تعلیم ایشان بهره برده است ، افزود: استاد واشقانی از نظر اخلاق و رفتار فردی برجسته و پیشکسوت در فرهنگ و هنر ایران بوده و هست.

وی با اشاره به اینکه استاد همواره در نوشتن و سخن گفتن متین بود، اظهار داشت: در طول 30 سال دوستی بنده نکته قابل تامل این بود که ایشان هرگز حرف باطل و مبتذل را نه بر زبان می آورد و نه می نوشت.

رضوانی فرد افزود: او در ازای کاری که می کرد هیچ چشمداشتی نداشت و اینقدر در کار خود استاد بود که هر کسی که از او می خواست برایش بنویسد بدون هیچ تعللی و به صورت بداهه برایش می نوشت.
 
هنر آمیخته با اخلاق هدف استاد واشقانی بود
 
استاد و مدرس خوشنویسی انجمن خوشنویسان استان مرکزی گفت: استاد واشقانی از نظر اخلاقی فردی فرهیخته بود و هدف و نیتش آمیزش هنر با اخلاق بود و ارتقا خط و اخلاق در کنار یکدیگر برایش جایگاهی ویژه داشت.

حبیب الله امیدوارکه یکی از شاگردان استاد بوده است، افزود: وی شخصیت پاک و معنوی داشت و تا آنجایی که در توانش بود خواسته هایی که دیگران داشتند برآورده می کرد.

وی با اشاره به اینکه استاد واشقانی شاگرد اساتیدی چون سید حسن و سید حسین میرخانی بود، اظهار داشت: این دو استاد خود در کارشان به درجه اجتهاد رسیده بودند و استاد واشقانی جا پای جا آن ها گذاشته بود و از لحاظ تکنیک کاری بسیار شبیه اساتید خود بود.

امیدوار استاد واشقانی را موسس انجمن خوشنویسان استان مرکزی خواند و اضافه کرد: وی در بهمن ماه سال 1359 کلاس های خوشنویسی را در اراک دایر که بعدها منجر به افتتاح انجمن خوشنویسان استان مرکزی شد.

 وی ادامه داد: استاد در شرایط سخت جنگ سال 59 و 60 تمام سختی ها را قبول و از تهران به اراک می آمد و شاگردهای زیادی را در استان مرکزی تربیت نموده است.
 
استاد فتحعلی واشقانی در دین و اخلاق برجسته و زبانزد بود

مدیرکل اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی استان مرکزی گفت: استاد فتحعلی واشقانی یک از مفاخر استان مرکزی بودند که علاوه بر اینکه هنرمندی متعهد بود در دین و اخلاق نیز زبانزد بود.

مصطفی مشایخی افزود: استاد فتحعلی واشقانی یکی از اساتید به نام در حوزه هنرهای تجسمی و به طور ویژه هنر خوشنویسی بودند که ضایعه مرگ استاد برای جامعه هنری استان مرکزی بسیار تاسف بار است.

مشایخی با اشاره به اینکه خوشبختانه از استاد واشقانی در زمان حیاتش تجلیل بعمل آمده افزود: با توجه به تاکید مقام معظم رهبری بر تجلیل از مفاخر در زمان حیات، سال گذشته از استاد واشقانی و استاد فراهانی از باقیمانده های نقاشی قهوه خانه ای در فرهنگسرای نیاوران تهران با حضور وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی تجلیل بعمل آمد.
 
قطعا مرگ این استاد بزرگ ضایعه ای اسف بار برای جامعه هنری کشور و بویژه استان مرکزی است  امید که مسئولین و هنرمندان در راه اعتلای این هنر ملی بیش از پیش تلاش کنند تا یاد و خاطره چنین بزرگانی برای همیشه تاریخ زنده بماند.
[ سه شنبه 1 مرداد 1392 ] [ 3:3 ] [ alireza parsa ]

 

اجتماع > جامعه‌شناسی- همشهری آنلاین:
پژوهشکده هنر همزمان با برگزاری «همایش ملی هنرهای آیینی در ایران» از محمد میر شکرایی، پژوهشگر و مردم شناسی ایران تجلیل می‌کند.

به گزارش همشهری آنلاین به نقل از فرهنگستان هنر، این مراسم با همکاری فرهنگستان هنر، پژوهشکده هنر، معاونت امور هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، معاونت اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران، سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، دانشگاه هنر اسلامی تبریز و انجمن انسان‌شناسی ایران برگزار می‌شود.

مراسم تجلیل از محمد میرشکرایی سه شنبه 8 اسفند ماه، ساعت 17 تا 19 در تالار ایران فرهنگستان هنر برگزار می‌شود.

علاقمندان برای شرکت در این مراسم می‌توانند به نشانی خیابان ولی‌عصر(عج)، پایین‌تر از چهارراه طالقانی، شماره 1552 تالار ایران فرهنگستان هنر مراجعه کنند.

ورود برای کلیه علاقمندان آزاد است.

محمد میرشکرایی در یلدای سال 1321 در شهر تفرش متولد شد.

پس از عزیمت به تهران دوره دبیرستان را در مدرسه شرف گذراند و انجمن ادبی را زیر نظر استاد ابولقاسم جنتی عطایی به همراه تنی چند از هم‌کلاسی‌های خود بنیان گذاشت.

در سال 1341 نیز کانون جوانان تفرش را دایر و نخستین دست‌نوشته‌های خود را با موضوعات فرهنگی و اجتماعی در نشریه آن منتشر کرد.

وی دوره کارشناسی ارشد خود را در رشته فرهنگ و زبان‌های باستانی و سپس دوره دکترای را در کشور تاجیکستان گذراند و در سال 1352 به استخدام مرکز مردم‌شناسی ایران در وزارت فرهنگ و هنر درآمد و مسئولیت حوزه مرکزی (شامل استان‌های امروزی تهران، قم، قزوین، و البرز) را عهده دار شد.

سرپرست موزه پژوهشی مردم‌شناسی و تحقیقات روستایی مرکز مردم‌شناسی ایران، مدیر پژوهش‌های مردم‌شناسی کشور و سپس رئیس پژوهشکده مردم‌شناسی، سردبیر فصلنامه نامه پژوهشگاه میراث فرهنگی، مدیرمسئول و سردبیر فصلنامه بین‌المللی و دو زبانه هفت‌گنبد، مسئول تهیه پرونده ثبت ملی و ثبت جهانی نوروز در برنامه‌های سازمان یونسکو و میراث فرهنگی کشور، عضویت در گروه تاریخ هنر پژوهشکده هنر فرهنگستان هنر، عضویت در 14 شورا و کمیته‌های ملی از جمله: شورای حکام میراث ناملموس (معنوی) یونسکو در آسیای غربی و مرکزی و ... را در کارنامه فعالیت‌های خود دارد.

«هنرهای بومی در صنایع دستی باختران»، «جاذبه‌های فرهنگ سنتی ایران»، «گرفتگی خورشید و ماه در فرهنگ مردم ایران»، «مُهر و داغ بر خرمن و دام»، «زبان مردم ماسوله»، «فرهنگ نمایش‌های عامیانه (عامه) ایران» و ... از تالیفات میرشکرایی محسوب می‌شود.

از وی همچنین تاکنون چندین مقاله در زمینه فرهنگ و هنر ایران منتشر شده است.

[ سه شنبه 1 مرداد 1392 ] [ 3:2 ] [ alireza parsa ]

 

«شب مظاهر مصفا» امروز (چهارشنبه، 16 اسفندماه) ساعت 17 برگزار می‌شود.

 

به گزارش بخش ادبیات خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، در «شب مظاهر مصفا»، مهدی محقق، امیربانو کریمی، مهدی ماحوزی، محمدسرور مولایی، مهدی نوریان، محمد خلیلی، وحید عیدگاه و تقی سعیدی سخن می‌گویند و پیام دکتر احمد مهدوی دامغانی خوانده می‌شود. همچنین فیلمی مستند به نمایش درمی‌آید.

 

 

 

این شب از شب‌های مجله بخارا با همکاری مؤسسه فرهنگی هنری ملت، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، مرکز دایرة‎العمارف اسلامی و گنجینه پژوهشی ایرج افشار در ساختمان کانون زبان پارسی (خیابان ولی عصر، سه‌راه زعفرانیه، خیابان عارف‌نسب، شماره 12) برگزار می‌شود.

 

در معرفی مظاهر مصفا عنوان شده است: دکتر مظاهر مصفا فرزند اسماعیل مصفاست که در سال 1311 خورشیدی در اراک و در خانواده‌ای بافرهنگ از اهالی تفرش دیده به جهان گشود. دکتر مصفا دوران تحصیلات اولیه خود را در مدرسه حکیم نظامی قم گذراند و تحصیلات خود را در رشته زبان و ادبیات فارسی تا اخذ درجه دکتری از دانشگاه تهران ادامه داد. هنگام تحصیل در دانشگاه به استخدام آموزش و پرورش درآمد و مدتی هم رییس فرهنگ قم بود و چندی هم ریاست مدرسه عالی قضایی قم را به عهده داشت.

 

او در جوانی با دکتر امیربانو کریمی، دختر امیری فیروزکوهی، ازدواج کرد و ثمره این وصلت، دو دختر و دو پسر بود به نام‌های علی، کیمیا ، گلزار و امیراسماعیل.

 

دکتر مظاهر مصفا یکی از قصیده‌سرایان ایرانی بعد از ملک‎الشعاری بهار است. او در کشورهای افغانستان و هند و دیگر کشورهای فارسی‌زبان نیز دارای شهرت است. قصیده هیچ وی یکی از شعرهایی است که دکتر غلامحسین یوسفی در کتاب «چشمه روشن» به بررسی آن پرداخته و پروفسور صلاح الصاوی (شاعر و سخن‌سنج مصری) در کتاب «العدمیه فی شعر» آن را ترجمه، نقد و بررسی کرده‌ است و تا کنون چند مجموعه شعر از دکتر مصفا به چاپ رسیده است.

[ سه شنبه 1 مرداد 1392 ] [ 3:1 ] [ alireza parsa ]

«با نقشه هر کاری می‌شود کرد، بدون نقشه هیچ کار نمی‌شود کرد.» این اصلی‌ترین مفهومی است که نسل سوم

خانواده‌ی سحاب بر آن تأکید می‌کند.

 

 

اتاق کار محمدرضا سحاب، مدیر «مؤسسه‌ی جغرافیایی و کارتوگرافی سحاب» پر از نقشه‌ و اطلس و کره‌های جغرافیایی است.

کتاب‌های مربوط به جغرافی همه جا دیده می‌شوند و تصاویر و نقاشی‌های دیگر اعضای این خانواده که همگی در همین زمینه فعالیت می‌کردند، روی دیوارها و بالای کتابخانه‌ها به چشم می‌خورند. سحاب از اسامی شناخته شده در زمینه‌ی تهیه و انتشار نقشه‌های جغرافیایی است.

  • چرا مؤسسه‌ی شما به این شکل خانوادگی اداره شده است. الآن معمولاً فرزندان علاقه ندارند حرفه‌ی پدر را ادامه دهند؟

دلیل این اتفاق به ماهیت کار برمی گردد. کارتوگرافی (نقشه‌نگاری) کاری است که اگر یک نفر آن را شروع می‌کرد تا پایان عمرش ناقص می‌ماند و عمر یک نفر برای به پایان رساندن آن کافی نبود. در دیگر نقاط جهان هم مؤسسه‌های نقشه‌نگاری به‌صورت خانوادگی و در چند نسل اداره می‌شوند.

  • پس پدر و پدربزرگ شما با این اندیشه که فرزندانشان راه‌ آنان را ادامه دهند کار را شروع کردند.

پدربزرگ من استاد ابوالقاسم سحاب در سال۱۲۶۶ در تفرش به دنیا آمد و از  کودکی در مدارس محلی تحصیل کرد او در ادامه‌ی تحصیل، علوم جدید و زبان‌های فرانسوی، آلمانی و انگلیسی را هم یاد گرفت. او پس از آمدن به تهران به کار معلمی پرداخت. هم‌زمان در روزنامه‌ها به نوشتن مقاله و سرودن شعر می‌پرداخت. ابوالقاسم سحاب در مجموع 72 عنوان کتاب نوشته که بیش‌ترشان تاریخی‌اند و در بین آن‌ها کتاب‌های جغرافیایی هم وجود دارد. او و پدر من استاد عباس سحاب مؤسسه‌ی جغرافیایی و کارتوگرافی سحاب را در سال 1315بنیان‌گذاری کردند و 20 سال بعد پدربزرگم فوت کرد.

  • و پسر راه پدر را ادامه داد.

بله، پدرم متولد 1300 خورشیدی بود و از همان ابتدای تحصیل تمام تمرکز خود را بر نقشه‌نگاری گذاشت. او در دبیرستان اولین نقشه‌ی خودش را روی یک کاغذ کالک کشید که الآن هم ما این نقشه را داریم. هم‌چنان که از تابلو‌های نقاشی‌اش نگهداری می‌کنیم. او برای تهیه‌ی نقشه‌های مناطق گوناگون ایران به بیش از 30‌هزار شهر و روستا سفر کرد و در سال ۱۳۳۴ با همکاری مؤسسه‌ی کلمبوس آلمان، نخستین کره جغرافیایی را به خط و زبان فارسی تولید کرد. مؤسسه‌ی سحاب به‌خاطر تلاش‌های او رشد کرد و پا گرفت.

  • پس مؤسسه‌های خارجی نقشه‌نگاری باید تا به حال چندین نسل را به خود دیده باشند.

کار نقشه‌نگاری به‌صورت متمرکز بعد از رنسانس و مخصوصاً بعد از کشف قاره‌ی آمریکا شروع شد. محققان اروپائی نقشه‌های افرادی مانند ادریسی، بیرونی و صفاقسی و دیگر جغرافی‌دانان مسلمان را جمع کردند و با استفاده از آن‌ها نقشه‌نگاری جدید را شروع کردند. بد نیست بدانید که یکی از مورخین تاریخ کارتوگرافی، در پژوهشی ثابت کرده که خطوط نقشه‌های استخری تشابه  زیادی با شیوه‌ی رسم خطوط در نقشه‌های مترو امروزی دارد. الآن مؤسسه‌ای اروپائی در حال فعالیت نقشه‌نگاری است که 270 سال عمر دارد و نسل هشتم خانواده در آن کار می‌کنند.  

  • تغییرات جدید و اتفاقات سیاسی باعث نشده این سلسله‌ها قطع شود.

مؤسسه‌ی «یوستوس پرتس» سال 1785 میلادی در آلمان تأسیس شده است.  بعد از جنگ دوم جهانی، مدیری که نسل هفتم این خانواده محسوب می‌شد و در دوران جنگ سرد، در آلمان شرقی مؤسسه را اداره می‌کرد، به‌خاطر مشکلاتی که دولت کمونیستی درست کرده بود، نمی‌توانست کارش را ادامه دهد. او در سال 1953 با بچه‌‌ی کوچکش به آلمان غربی فرار کرد و در آن‌جا شعبه‌ی دوم یوستوس پرتس را تأسیس کرد.  اما قبل از پایان جنگ سرد فوت کرد. کارکنان مؤسسه آن را حفظ کردند تا پسر به سن قانونی رسید و به او تحویل دادند. بعد از وحدت دو آلمان، مؤسسه‌ها دوباره به هم پیوستند ولی آن پسر که نسل هشتم مؤسسه بود، یک بار به من گفت که اداره‌ی شعبه‌ی شرقی مشکل است، زیرا شعبه‌ی غربی با شش کارمند و شعبه‌ی شرقی با 170 کارمند کار می‌کند، بنابراین مخارج زیادی داشت. با این حال هنوز هم  این مؤسسه کار می‌کند و فعال است. نکته‌ی جالبی که در آثار این مؤسسه می‌توان مشاهده کرد، نقشه‌ی تهران و اطراف آن ترسیم «اشتال خان» رئیس پستخانه‌ی ایران در زمان ناصرالدین شاه در این مؤسسه در آلمان به چاپ رسیده است.

  • ولی هر کار طولانی، ممکن است مدتی به مشکل برخورد کند و تعطیل شود.

کار نقشه‌نگاری را نمی‌توان با امور تجاری مقایسه کرد، زیرا اگر با هدف کسب درآمد انجام شود، ماندگار نخواهد شد. این کار فرهنگی است و باید با این دید انجام شود. مؤسسه‌ای  هست که در سال 1883 تأسیس شده و از آن زمان نقشه چاپ می‌کرده، در حالی‌که تهیه و ترسیم و چاپ نقشه سخت‌ترین نوع چاپ است.

  • با این حساب باید نقشه‌نگاری و انتشار آن از حرفه‌های قدیمی در کشورهای توسعه یافته باشد. چرا این کار در کشور ما جایگاه خودش را پیدا نکرده؟

یکی از دلایلش این است که برای جذب نوجوانان به این رشته زمینه‌ی مساعد را فراهم نکرده‌ایم. این نوجوانان در آینده مسئولانی می‌شوند که می‌توانند تصمیم‌های مهمی بگیرند و در تمام آن‌ها به اطلاعات جغرافیایی نیاز دارند، ولی چون در آن زمان اهمیت نقشه را درک نکرده‌اند، از آن استفاده‌ی صحیح نمی‌کنند. زمانی که می‌خواستند صنایع ذوب‌آهن اصفهان را طراحی و احداث بکنند جایی انتخاب شد که از منابع سنگ آهن و ذغال‌سنگ فاصله زیادی داشت. حالامشخص شده که مشکل کمبود آب هم دارد.

  • پس مشکلات محیط زیستی ما هم نتیجه همین کارهای غیر علمی است.

بله الآن دریاچه‌ی ارومیه مورد توجه همه است. زمانی بود که می‌خواستند از میانه این دریاچه جاده بکشند. در کشورهای دیگر مثل ژاپن و دانمارک هم روی دریا و دریاچه پل زده‌اند ولی پلی که شرایط زیست محیطی را عوض نکند و جریان‌های طبیعی را به هم نزند. اما در دریاچه‌ی ارومیه کوه را کندند و سنگ و خاکش را توی دریاچه ریختند. سنگ‌ها در بستر دریاچه فرو رفت و  مسیر حرکت آب را قطع کرد، این شروع مشکل بود. یا این‌که برای تأمین آب کشاورزی و شرب، بی مطالعه سدهای زیادی زدند، تاجریان آب ورودی به دریاچه را مهار کنند. نیت خوبی داشتند ولی دریاچه را خشک کردند.

  • مشکل آلودگی هوای تهران هم با استفاده از نقشه قابل حل بود.

البته. من خودم در جریان طراحی نقشه‌ی جامع تهران در سال 1352 بودم. تهران از 22 سال قبل بدون ضابطه رشد کرد و به وضع امروزی رسید در حالی که برای زندگی چهار میلیون نفر ظرفیت داشت. در جریان رشد آن و ساخت بنا‌های گوناگون نه از دانش جغرافی استفاده شد و نه از کسانی که این اطلاعات را به‌صورت دقیق داشتند کمک گرفته شد. با این وجود، طرح‌هایی بود که بر اساس آن می‌توانستیم این مشکلات را کنترل کنیم. حالا ترافیک آزار دهنده و آلودگی شدید به همه آسیب می‌زند.

  • نمی‌شود یک اطلس کامل برای پشتوانه علمی تمام این طرح‌ها درست کرد؟

چرا، ما از سال 72 موضوع طرح اطلس ملی را مطرح کردیم. باید مانند کشورهای پیشرفته‌ی جهان، یک مرجع دقیق علمی جغرافیایی داشته باشیم و با اتکا به آن طرح‌های مختلف عمرانی، اقتصادی، فرهنگی و ... مورد مطالعه و تصمیم‌گیری مسئولان قرار گیرد.

  • در این زمینه به نقشه‌هایی برای آموزش به نوجوانان هم نیاز داریم؟

در مورد اطلس‌های آموزشی نیز نسخه‌هایی برای نوجوانان لازم است تا با رنگ و طراحی مناسب باعث علاقه‌مندی آن‌ها شود. الآن اطلس‌های جهانی به محیط زیست‌ اهمیت زیادی می‌دهند و ما هم باید نقشه‌های آموزشی نوجوانان را با همین ویژگی طراحی کنیم.

  • در شهرستان‌ها هم از محصولات جغرافیایی استقبال می کنند؟

اتفاقاً نوجوانان شهرستانی بیش‌تر از تهرانی‌ها به نقشه اهمیت می‌دهند. از زمانی که مؤسسه‌ی سحاب کارش را شروع کرد با این پدیده مواجه بودیم. پیش می‌آمد که نوجوانی برای ما نامه می‌فرستاد و می‌خواست برایش نقشه بفرستیم، ولی پول کافی نفرستاده بود یا اصلاً پولی نداشت. دراین موارد شادروان استاد سحاب نقشه را رایگان برایش ارسال می‌کرد.

همشهرى، دوچرخه‌ى شماره‌ى 694

  • چرا نام خلیج‌فارس اهمیت دارد؟

مؤسسه‌‌ی سحاب برا‌ی دفاع از نام خلیج فارس هم زیاد فعالیت‌ کرده است. از جمله تولید و انتشار کتاب «خلیج‌فارس در نقشه‌های کهن»، «مجموعه‌ی مصوّر تاریخی خلیج فارس» علاوه بر گردآوری و انتشار اسنادی دیگر در این زمینه. از محمدرضا سحاب درباره‌ی بنیان این مشکل و دلیل اهمیت آن می‌پرسیم.

  • دریا‌ها و کوه‌ها اسامی مختلفی در فرهنگ‌های گوناگون دارند. چرا نام خلیج فارس این‌قدر برای ما اهمیت پیدا کرده؟

اگر بحث درباره‌ی نام خلیج فارس یک موضوع تاریخی و علمی بود، هیچ اشکالی نداشت که اسامی مختلفی داشته باشد. شرایط دریای خزر این‌طور است. «بطلمیوس» نام این دریا را هیرکانی نوشته بود و «استخری» خزر. بعد از اسلام آن را بحر خزر می‌نامیدند. دریای مازندران و دریای قزوین هم اسامی دیگر آن است. در زبان‌های اروپایی به این دریا «کاسپین» می‌گویند.

  • یعنی موضوع خلیج فارس یک موضوع کاملاً سیاسی است؟

دقیقاً. خلیج فارس در طول تاریخ همین نام را داشته، ولی جمال عبدالناصر حاکم مصر که در جنگ شکست خورده بود به‌خاطر  این‌که آن موضوع را تحت‌الشعاع قرار دهد بحث  نام مجعول «خلیج ع‌رب‌ی» را مطرح کرد، ولی دولت ایران در همان زمان واکنش مناسبی نشان نداد. البته قبل از آن نیز کسانی مانند عبدالکریم قاسم در عراق هم این نام ساخنگی را عنوان  کرده بودند تا در اختلافات مرزی خود با ایران از آن استفاده کنند. زمانی که کشور مصر و عبدالناصر ریاست اتحادیه‌ی عرب را برعهده داشتند دستوری برای استفاده از آن نام جعلی صادر کردند و بقیه کشورهای عربی هم با گسترش «پان عربیسم»  شروع به تحریف نام خلیج فارس کردند. باید دولت ایران واکنش مناسبی در برابر اتحادیه‌ی عرب نشان می‌داد.

  • اروپاییان هم در این تغییرنام نقش داشتند؟

بله آن‌ها به این اختلاف دامن می‌زدند. «سرچارلز بلگریو» که کارگزار بریتانیا و مشاور شیخ بحرین بود، در کتاب «ساحل دزدان» می‌نویسد: «خلیج فارس که عرب‌ها به آن «خلیج ع‌رب‌ی» می‌گویند و ما به‌خاطر رعایت ادب از این اسم استفاده می‌کنیم.» در حالی‌که در زمان نوشتن این کتاب اصلاً از  این نام جعلی استفاده نمی‌شد.

نقشه‌خوانی در مدرسه

زمانی که خانواده و  فامیل نمره‌های یک دانش‌آموز را می‌پرسند سراغ ریاضی و زبان می‌روند و کم‌تر کسی از درس جغرافی سؤال می‌کند. گویا این درس در میان درس‌های دیگر اهمیت زیادی ندارد. خود دانش‌آموزان هم علاقه‌ی چندانی به جغرافی نشان نمی‌دهند. قسمت مهمی از فعالیت‌های مؤسسه‌ی سحاب صرف تهیه‌ی منابع آموزشی برای مدارس می‌شود. محمدرضا سحاب درباره‌ی آموزش جغرافی و اهمیت استفاده از نقشه در این درس حرف‌های زیادی دارد.

تیراژ اطلس آموزشی در ایران 20 هزار جلد است و در ژاپن 800 هزار تا یک‌میلیون جلد. باید از سنین کم نوجوانان را با نقشه آشنا کرد تا به اهمیت آن پی ببرند. متأسفانه در آموزش و پرورش به این موضوع اهمیت  زیادی داده نمی شود. گاهی اوقات گفته می‌شود که آموزش صحیح احتیاج به هزینه دارد، ولی تهیه‌ی نقشه در مقابل دیگر هزینه‌ها زیاد نیست. تنها باید به دیوار کلاس یک میخ زد و نقشه را آویزان کرد. این حداقل امکانات است.

بعد از امکانات، این معلم است که باید توجه دانش‌آموز را جلب کند. اگر نوع آموزش اصلاح شود، خود دانش‌آموزان علاقه پیدا می‌کنند که به سفرهای علمی بروند و برخی از این جلوه‌های جغرافیایی را ببینند. این‌جا دیگر تخته‌سیاه کافی نیست و باید دانش‌آموزان را به طبیعت برد تا سوار خودرو از جاده‌های کوهستانی بالا بروند و از ابرها رد شوند و دنیای اطراف خود را کشف کنند، دنیایی که قبلاً فقط روی کاغذ آن را دیده بودند.

ما الآن در مرحله‌ی تهیه‌ی نقشه‌ی مناسب و قانع کردن مسئولان مدارس برای کاربرد آن‌ها هستیم.  اما مگر نوجوان ایرانی از نوجوان آلمانی استعداد کم‌تری دارد؟  آلمان یکی از کشورهای پیشرو در نقشه‌نگاری است و دلیلش این است که از کودکی به این دست استعداد‌ها اهمیت می‌دهد. زمانی که برای یک نمایشگاه به این کشور رفته بودم، سوار تاکسی‌ای شدم که راننده‌اش از مهاجران خاورمیانه بود. وقتی فهمید ایرانی هستم گفت چهره‌های نخبه و سرشناس ما شاعر، ولی نخبگان این‌جا مهندس‌اند، زیرا بچه‌هایشان با «لگو» بازی می‌کنند.

همشهرى، دوچرخه‌ى شماره‌ى 694

[ سه شنبه 1 مرداد 1392 ] [ 3:0 ] [ alireza parsa ]

پروفسور پروانه وثوق رئیس هیئت امنای بیمارستان فوق تخصصی سرطان محک دیروز در  78 سالگی  درگذشت.

فولکس قورباغه ای خانم دکتر، برای اهالی خیابان ظفر، یک نشانه دوست داشتنی بود. نشانه ای که روزی چند بار حوالی بیمارستان علی اصغر(ع) دیده می شدو از حضور کسی خبر می داد  که زندگی اش را وقف کودکان مبتلا به سرطان کرده بود . کسی که زندگی در اروپا را رها کرده بود تا در کنار بچه های سرطانی ایران زندگی کند و به داد آن ها برسد. حالا اما بچه های سرطانی ایران داغدارند. چرا که دیگر نمی توانند محبت را از چشمان او بیاموزند. چشم هایی که دیروز برای همیشه بسته شد.

فرشته نجات

پروفسور پروانه وثوق، متولد اسفندماه 1314 در تفرش بود. او دکترای عمومی خود را در سال 1342 از دانشکده علوم پزشکی تهران دریافت کرد و دوره‌های تخصصی و فوق تخصصی‌اش را در دانشگاه‌های کمبریج، ماساچوست و ایلینوی گذراند و دوره تکمیلی پزشکی را در دانشگاه واشنگتن سپری کرد. اما با پایان تحصیلاتش دوباره به ایران برگشت و در سال 1350 در بیمارستان حضرت علی‌اصغر (ع) مشغول به کار شد.بیمارستان های «مفید» و «کودکان تهران» هم از جمله مراکز درمانی بود که پروفسور وثوق در آنها به طبابت مشغول بود.

 


پروفسور وثوق که از مؤسسان رشته فوق تخصصی خون و سرطان کودکان در ایران بود ، نخستین بخش هماتولوژی و آنکولوژی را در بیمارستان علی اصغر راه‌اندازی کرد و از ده سال پیش با راه اندازی بیمارستان تخصصی محک روز و شب خود را در بیمارستان می گذراند .

او رئیس هیئت امنای بیمارستان تخصصی محک هم بود و تا آخرین روزهای عمر خود، علاوه بر ریاست هیئت امنای موسسه خیریه حمایت از کودکان مبتلا به سرطان (محک) به امر تعلیم و تربیت دانشجویان پزشکی و نیز درمان کودکان مبتلا به سرطان اشتغال داشت.

همکارانش می گفتند: بارها به ایشان پیشنهاد شده که برای مشاغل تحقیقاتی در ازای دریافت حقوق هنگفت و امکانات دیگر ساکن کشورهای اروپایی و آمریکایی شود. ولی او خدمت رایگان به کودکان سرطانی وطنش را برگزید.

مرحومه وثوق در سالهای خدمات موثر پزشکی خود، کودکان سرطانی بسیاری را از سراسر جهان درمان کرده و به آنان سلامتی را بازگردانده بود و هیچ گاه ازدواج نکرد. شاید به همین خاطر باشد که برخی به او لقب«مادرترزای ایرانی» داده اند.

 
[ سه شنبه 1 مرداد 1392 ] [ 2:59 ] [ alireza parsa ]
مرشد ولی‌الله ترابی سفیدآبی، داستان‌نویس، طومارنویس و نقال پرآوازه پنج دهه اخیر هنرهای نمایشی ایران در بیمارستان فیروزگر بستری شد.

به گزارش سرویس فرهنگی مشرق به نقل از تسنیم، مرشد ولی‌الله ترابی سفیدآبی، داستان‌نویس، طومارنویس و نقال پرآوازه پنج دهه اخیر هنرهای نمایشی ایران، در بیمارستان فیروزگر تهران بستری شد. وی پیش از این در سال‌ 86 به دلیل مشکلات کلیوی در بیمارستان هاشمی‌نژاد تهران بستری شده بود.

مرشد ترابی در سال 1315 در ده اسبی‌آب یا همان سفیدآب از توابع شهرستان تفرش در استان‌مرکزی به دنیا آمد. وی کودک بود که همراه خانواده به تهران آمد و در محله دروازه غار ساکن شدند. در تهران به مکتب رفت و خواندن و نوشتن را آموخت. پدرش تعزیه‌خوان بود و او هم از همان دوران کودکی، نقش طفلان مسلم را در نمایش‌ها بازی می‌کرد. پس از نقش دو طفلان، وی به ترتیب نقش‌های حضرت قاسم(ع)، حضرت علی‌اکبر(ع) و حضرت یوسف(ع) را خواند ولی پس از مدتی در حدود 20 سالگی، تعزیه خوانی را رها کرد و به سراغ آموختن فنون ورزش‌های رزمی قدیم چون چوب‌بازی، شمشیرزنی، پرتاب نیزه، کارد و... رفت. مدتی هم گود مقدس زورخانه، فنون کشتی قدیم و خصلت‌های جوانمردی و پهلوانی را تجربه کرد.

مرشد ولی‌الله ترابی با اجازه پدر، در حدود سال 1335، به خدمت مرشد روح‌الله شوقی نقال رفت و روایت‌های سینه به سینه نقالی را از ایشان آموخت و پس از مدتی نقالی را آرام آرام به صورت خودجوش با تمرین و ممارست در زمینه نحوه ورود شخصیت‌ها، رها کردن تیر از کمان، زدن گرز، جیغ و شیون و فریاد و دیگر حرکات نمادین آغاز کرد.

وی در حدود سال 1340 از محله دروازه غار به محله شهر ری نقل مکان نمود و در حوالی منطقه محل سکونت خود، در یک قهوه‌خانه بزرگ رسماً اجرای نقالی را شروع کرد. مرشد ترابی در سال 1353 توسط عطاالله بهمنش (از مفسران معتبر ورزشی) به عنوان نقال افتتاحیه جشن طوس انتخاب شد و بعد از آن نیز در جشنواره‌های شیراز و اصفهان و بسیاری دیگر، مقام اول نقالی را کسب کرد.

این استاد هنر نقالی و نمایش، علاوه بر تهیه و تنظیم چندین طومار نقالی، روایت‌های گوناگون شاهنامه را نیز در چندین جلد گردآوری نموده که یک جلد آن با عنوان مشکین‌نامه توسط انتشارات نمایش به چاپ رسیده است.

[ سه شنبه 1 مرداد 1392 ] [ 2:58 ] [ alireza parsa ]

به مشهد رفتم و خداى متعال توفيقات زيادى به ما داد. به هر حال به دنبال كار و وظيفه خود رفتم. اگر بنده در زندگى توفيقى داشتم، اعتقادم اين است كه ناشى از همان بّرى «نيكى» است كه به پدر، بلكه به پدر و مادر انجام داده ام

 گروه انقلاب اسلامی «تیتریک»  ؛ آيت اللَّه سيدجواد حسيني خامنه‏اي، از علماي بزرگ، مجتهدان پرهيزگار و روحانيون زاهد روزگار بود.

ولادت سید جواد فرزند سید حسین و پدر مقام معظم رهبری  که با شهرت خامنه ای شناخته می شود  در نجف اشرف در خانواده ای روحانی ، در سال ۱۲۷۴ شمسی متولد شد . در سه سالگی همراه پدر به تبریز می آیند و در محله " خیابان " سکنی برمی گزینند . وی در نوجوانی شاهد ماجراهای مشروطیت بود ، مخصوصا اینکه شوهر خواهرش " شیخ محمد خیابانی " رهبری بخش بزرگی از جریان مشروطه خواهی را در شمال غرب ایران رهبری می کرد و بطور بدیهی تمام خانواده را درگیر این جریانات ساخته بود .

 

آقا سید جواد خامنه ای در جوانی سفری به عتبات و سفر دیگری به مشهد کرد و در همین سفر آخر ، جذب معنویت و صفای علمای مشهد و هم جواری با امام همام موسی الرضا (ع) شدند و تصمیم به اقامت در مشهد گرفتند .
پدری که با مجاهدتهایش فرزندانی امین وتلاشگر در راه خدای باریتعالی تحویل اسلام وجامعه داده وخود نیز درطول عمرشریفش روزگارپرمخاطره ای را شاهد بود. وی ابتدا نه ماه و سپس ۹ سال در مشهد ساکن شد و از حضور علمای بزرگی چون " آیت الله آقازاده خراسانی " و " آیت الله حاج آقا حسین قمی " استفاده کردند
انساب نسب آیت الله خامنه ای به حضرت سلطان سید محمد که از سادات حسینی است و با چهار واسطه فرزند امام سجاد می شود می رسد .

 ایشان به دلیل ظلم و جور عباسیان به مناطق مرکزی ایران و تفرش ، آشتیان و فراهان می آیند و از سوی مردم آن مناطق مورد استقبال قرار می گیرند ولی مأموران عباسی در تفرش ایشان را دستگیر و شهید می کنند و هم اکنون مزار ایشان در میقان اراک قرار داد .
 سید محمد فرزند سید محمدتقی ، فرزند سید میرزا علی ، فرزند سید میرزا اکبر ، فرزند سید فخرالدین از شجره مبارک حضرت سلطان سید محمد است که از تفرش به آذربایجان مسافرت می کنند و در شهر خامنه  ۸۰ کیلومتری شمال غربی تبریز  ساکن می شوند .
بعد از وی سید حسین ، فرزند سید محمد در خامنه مشغول هدایت و ارشاد مردم می شود و البته به نجف اشرف سفر می کنند و در آنجا به درس و بحث اشتغال می ورزند . ایشان جد حاج سید علی خامنه ای بودند .

 

 

 

پدرش مرحوم آية ا...حاج سيد حسين خامنه اي عالم بزرگ تبريز و امام جماعت مسجد جامع اين شهر بود که در سال ۱۳۲۵ ه.ق رحلت نمود. سنين نوجواني وي مقارن با آغاز نهضت مشروطيت بود و ايشان برخي از رويدادهاي مهم از قبيل مصلوب کردن بزرگان تبريز در روز عاشورا به وسيله روسها را ديده بودند.
پدر گرامی مقام معظم رهبری در سال ۱۳۴۵ قمری برای ادامه تحصیل به نجف اشرف می روند و تا سال ۱۳۵۰ در نجف از درس علمای عظام ، " آیت الله عظمی میرزای نایینی " و " آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی " بهره وافر می برند . پس از این آقا سید جواد به مشهد باز می گردند و تا انتهای عمر پر برکت خود به وظایف دینی و علمی اشتغال می یابند .

 

 
ایشان در عین برخورداری از مقامات عالی علمی ، وجهه ای مردمی و محبوب داشتند و تا آخر عمر در خانه ای محقر و البته با صفا زندگی کردند . او همواره با رژیم های سلطه ستم شاهی مخالف بود و هرگز حاضر نشد تا قدمی در موافقت و تأیید آنها بردارد .
مقام معظم رهبری در توصیف ایشان می فرمایند :" پدرم با هر کاری که رضا خان پهلوی کرده بود ، مخالف بود  از جمله ؛ اتحاد و شکل از لحاظ لباس  و دوست نمی داشت همان لباسی را که رضا خان به زور می گوید ، بپوشد . "
 
همسر ایشان همسر حاج سید جواد و مادر حضرت آیت الله خامنه ای ، دختر آیت الله  حاج سيد هاشم میردامادی نجف آبادي ، از علمای برجسته نجف آباد اصفهان بودند . آیت الله سید هاشم میردامادی متولد ۱۳۰۳ ه ق در نجف اشرف بودند که ایشان سال ۱۲۱۰ ه ش به مشهد رفتند و در سال ۱۳۱۴ به علت سخنرانی تند علیه رضاخان به سمنان تبعید شدند . وی در سال ۱۳۳۹ ش دوباره به مشهد بازگشتند و به تفسیر قرآن در گوهرشاد پرداختند . ایشان در سن ۷۷ سالگی و به علت بیماری فوت کردند و در جوار امام رضا به خاک سپرده شدند .
نسبت آیت الله میردامادی با سی واسطه به ابوالحسن محمد دیباج ، فرزند امام صادق (ع) می رسد .
 
پدر درکلام پسر آیت الله حاج سید جواد خامنه ای فرزند سید حسین خامنه ای، پدر بزرگوار مقام معظم رهبری است. 
رهبر بزرگوار در ضمن بيان نخستين خاطره هاى زندگى خود از وضع و حال زندگى خانواده شان چنين مى گويند:
«پدرم روحانى معروفى بود، امّا خيلى پارسا و گوشه گير... زندگى ما به سختى مى گذشت. من يادم هست شب هايى اتفاق مى افتاد که در منزل ما شام نبود! مادرم با زحمت براى ما شام تهيّه مى کرد و... آن شام هم نان و کشمش بود.»

 

 

امّا خانه اى را که خانواده سيّد جواد در آن زندگى مى کردند، رهبر انقلاب چنين توصيف مى کنند:
«منزل پدرى من که در آن متولد شده ام، تا چهارـ پنج سالگى من، يک خانه ۶۰ ـ ۷۰ مترى در محّله فقير نشين مشهد بود که فقط يک اتاق داشت و يک زير زمين تاريک و خفه اى! هنگامى که براى پدرم ميهمان مى آمد (و معمولاً پدر بنا بر اين که روحانى و محل مراجعه مردم بود، ميهمان داشت) همه ما بايد به زير زمين مى رفتيم تا مهمان برود. بعد عدّه اى که به پدر ارادتى داشتند، زمين کوچکى را کنار اين منزل خريده به آن اضافه کردند و ما داراى سه اتاق شديم.»
رهبرانقلاب از دوران کودکى در خانواده اى فقير امّا روحانى و روحانى پرور و پاک و صميمي، اينگونه پرورش يافت و از چهار سالگى به همراه برادر بزرگش سيد محمد به مکتب سپرده شد تا الفبا و قرآن را ياد بگيرند. سپس، دو برادر را در مدرسه تازه تأسيس اسلامى «دارالتعّليم ديانتى» ثبت نام کردند و اين دو دوران تحصيل ابتدايى را در آن مدرسه گذراندند.

 

 

 

 
در خاطرات رهبر انقلاب آمده است که زمانی ایشان در سال ۱۳۴۳ در قم مشغول تحصیل بودند، از مكاتباتى كه با پدر داشتند، متوجّه شدند كه يك چشم پدر به علت «آب مرواريد» نابينا شده است.  آیت الله خامنه ای پس از آگاهی از این خبر تحصیل در قم را رها کرده برای مراقبت از پدر به مشهد باز می گردند. 
در خاطرات ایشان چنین نقل است: «به مشهد رفتم و خداى متعال توفيقات زيادى به ما داد. به هر حال به دنبال كار و وظيفه خود رفتم. اگر بنده در زندگى توفيقى داشتم، اعتقادم اين است كه ناشى از همان بّرى «نيكى» است كه به پدر، بلكه به پدر و مادر انجام داده ام». 
وفات آقا سید جواد ، پس از چند ماه نقاهت و ضعف در سن ۹۲ سالگی به لقاءالله پیوست و پیکرش در دارالفیض حرم مطهر حضرت رضا (ع) دفن گردید .
 
پیام تسلیت امام خمینی(ره) امام خمینی در پیام تسلیت خود ، علم و تقوای آقا سید جواد خامنه ای را مورد تأکید قرار داده اند و بیان فرمودند :
جناب حجت الاسلام آقای حاج سید علی خامنه ای رییس جمهور محترم دامت افاضاته
رحلت والد معظم جنابعالی که عمری با علم و تعهد و تقوا به سر بردند ، موجب تأسف گردید. این مصیبت را به جنابعالی و اخوان محترم و خاندان جلیل تسلی گفته ، سلامت و موفقیت آن جناب را از خدای تعالی مسئلت دارم .
والسلام علیکم و رحمة الله
۲۸ شوال المکرم ۱۴۰۶
روح الله الموسوی الخمینی
(۱۵ تیر ۱۳۶۵)
[ سه شنبه 1 مرداد 1392 ] [ 2:57 ] [ alireza parsa ]
صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد
درباره وبلاگ

به تفرش نیوز خوش آمدید
امکانات وب

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 6
بازدید دیروز : 48
بازدید هفته : 60
بازدید ماه : 92
بازدید کل : 66315
تعداد مطالب : 158
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1

تماس با ما دریافت کد بارش برف
لینک باکس هوشمند پردیس
لینک باکس هوشمند برتر

كد موسيقي براي وبلاگ